سلام بچها منو جاریم همکلاسی بودیم و دوست
اون نیمه دومیه ی سال از من بزرگتره اون ۱۹ من ۱۸ الان عقدن
از لحاظ قیافه هم خوبه بنظرم اندامشم یکم توپره
و اوکیه بنده خدا منم خوشگلم بدون اغراق و یکم قیافم بیشتر ب دل میشینه تا اون اما از لحاظ اخلاق اون خیلی بهتره هم مودب ترع و هم صبور و مهربون من ک تا یچی میشه زود دعوا میکنم😑
بعد من دوستش دارم خیلی سادس و بی الایش مثل خودم
تو مجالس همیشه پیش همیم بعد چن وقت پیش ی مهمونی بودیم همه بودن پچ پچ هاشونو میشنیدیم و از نگاهاشون متوجه میشدم ک دارن مقایسه میکنن بعد خاله شرور شوهرم میاد ب من میگه ک بچه نداری و اینا گفتم ن بعد نگاه هردومون کرد گفت بچت ماشالله چی بشه
من خیلی خجالت کشیدم احساس کردم غرور جاریم شکست تا اخر مجلسم هی بش میگفتم خوشبحالت چ لبایی داری چ پوستی داری و فلان گفتم ناراحت نشه
خیلی دلم سوختتتت بنظرتون تقصیره منه؟من تو جمع نرم پیشش یا چی؟؟
پ ن:بچها من پرنسس نیستما در مقایسه با جاریم گفتم و حسودم نیستم چون واقعا هردومون سرمون تو لاک خودمونه