مچ مادر شوهرم گرفتم چه کار کنم 😥😥😥

برا منم اینجوریه تازه نظر هم میده یبار مامانم اومد خونمون غیر مستقیم ب مامانم گفتم خیلی بدم میاد وسایلامو زیر و رو می‌کنی و.... مادرشوهرم خوب فهمید منظورم با خودشه بعدش مامانم گفت زیادی تند رفتی مشخص بود با اونی...ولی چ فایده ک مقصر این کارا مامانم بود نمیدونم چرا بهش میگفتم خونه شو زیر و رو کن

اسی هروقت به نتیجه مثبت رسیدی تو یه پست جدید خبرمون بده

ممنونم شما خوبین :))))

فدات گلم موفق باشی :)

اگه مریض بوده اون دوران از کسایی ک تو اون زمان پدرتونو دیدن استشهاد و اینا جمع کنید ک بگیر پدرتون تو اون دوران ن از هوشیاری کاملی برخوردار بوده ن حتی سالم بوده و تحت اجبار این امضا ها رو گرفته و همه شما بچه ها بر علیه برادرتون شکایت کنید مادرتونم همینطور علاوه بر شکایت برای سهم الارث برای مهریه اش هم اقدام کنه و بعدش اگه مادرتون باشماهاس..بگید مثلا خونه رو رو مهریه برداره ک سهم الارث کم بشه ...ولی کاش زودتر اقدام میکردیم ولی الانم قبل هر کاری با یه وکیل صحبت کنید ک آیا استشهاد و شهادت حضوری تغییری در روند پرونده ب وجود میاره ؟حتی می تونید از دفترداری ک هم اومده شکایت کنید ک شاید تبانی کرده باشن چون پدر من بیمار بوده و این حرفا ...

با یه وکیل ماهر صحبت کنید و تمام شرایط رو بگین ..شاید کمکتون کرد..

اوضاع بهم ریخته ایه..نیاز ب مدارک زیادی هست حتی مدارک پزشکی و....

ولی اگه ثابت بشه پدرتون تو سلامتش داده اموال رو ،کاری نمیشه کرد..اگه چیزی مونده مثل زمینی خونه ای چیزی و چون با نامردی اونا رو برده اگه واقعیت رو گفته باشین ب مادرتون بگید برای مهریه اقدام ب شکایت کنه و اموال رو ب نفع خودش ببره .به مادرتون حتی با مرگ پدرتون مهریه تعلق میگیره..مثلا اگه چیزی واسه انحصار وراثت مونده رو اینجوری کنید و وقتی افتاد دست مادرتون ب سرعت خونه رو تو بنگاه دونگی کنید واسه اونایی ک حقشون خورده شده ..

اگر هم دستتون ب هیچ جایی بند نیس برادرتون رو بکشید سمت خودتون مخصوصا مادرتون با عجز و لابه و محبت بهش تا چیزا رو برگردونه..اگرم برادرتون شارلاطانه ک هیچ ..التماس نداره 

هرچی بیشتر میخونم،تعجبم بیشتر و بیشتر میشه،آخه اینجور آدما که بدون اجازه سرک میکشن تو زندگی بقیه،واقعا نمیدونن حق الناس می‌کنن؟جواب خدا رو چی می‌خوان بدن؟واقعا برام سواله،

چقد چندش هستن،واقعاااااا حالم بد شد

به مادر شوهرت بگو از کسی شنیدم که وقتی من نیستم میای تو خونه سرک میکشی ودست به وسایلم میزنی 

اونم به شوهرت شک میکنه 

بعد به شوهرت میگه چرا رفتی بهش گفتی 

بعد به مادرشوهرت بگو 

اره عزیزم (اسم شوهرت)از من هیچی مخفی نمیکنه 

بهش یه دستی بزن 

آخرش نفهمیدین اسی چه کرد؟

بچه ها لطفا تاپیک اخرم گزارش بزنید پاک شه خواهش می کنم 

این سه صلوات واسه حاجت رواییتون 

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل وفرجهم 

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل وفرجهم 

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل وفرجهم

اکثرا عروسهایی که تو یک ساختمونند اینطوره مادر شوهرهاشون .فقط برا بعضیها مهم نیست بعصی ها نمیدونند .اگه ثابت کنی به خودشون که میدونی به جایی نمیرسی فقط اونها زرنگتر میشن و روششون عوض میشه

با این اوصاف به هیچ عنوان به همسرت نگو که فکر میکنی زنی رو میاره خونه، قبح مساله رو از بین نبر که خیلی برات گرون تموم میشه. 

تو خیلی عاقلی.میشه بگی من با خانواده شوهرم چکار کنم خواهش میکنم..

تو یه ساختمونیم.به شدت بیشعورن هیچ وقت منا دعوت نمیکنن اصدا تو مراسم و مهمونی ها پیشم نمیشینن و اصلا هیچ کدومشون باهام حرف نمیرنن.

یبار الکی بگوـمیرم بیرون بعد ک رفتی چن دیقه دیگ سریع بیا خونه.همونجا ببینش

حالا چرا گذاشتی تو فرهنگ لق😂

جالبه منم دقیقا همین کارو کردم و همچین چیزی تو زندگی منم هست .تازه اوایل که جلو خودم کلید مینداخت میومد تو خونمون ....یوقتایی که پشت در رو مینداختم که کلید نندازه اینقدر درو میکوبید .بعد که درو باز میکردم میگفتم خونه تنها بودم پشت درو انداختم رفته بودم حموم .با اخم میرفت .یوقتایی خواهر یا مادرم خونمون مهمون بودن یهو کلید مینداخت.خیلی خجالت میکشیدم .البته خب شوهرمم خودش خیلی شاکی شده بود.اخرم شوهرم جلوش در اومدگفت کارت زشته ما تازه عروس دومادیم خودت خجالت بکشو این حرفا....کلی گریه کرد شاکی شد که من ذوق پسرمو میکنم!!!تو میگی من نیام خونت!!! شوهرمم گفت نمیگم نیاااا میگم زنگ بزن .کلا خیلی رو مخم بود خداروشکر پاش بریده شد