با مادرشوهری که حسادت میکنه وچشم دیدن خوشی عروس رو نداره چه رفتاری باید کرد؟

به سردی شوهرت هم اهمیت نده.کم کم عادت میکنه به تنها رفتن.تو بمون خونه نرو باهاش

مثل برا‌منه ولش کن من حتی به صورتش نگاهم نمیکنم 

منم دقیقا شرایط تو رو دارم یه لحظه فکر کردم خودم اینارو نوشتم 

ولی دوتا راهکار بهت میدم که خودم بعد از ۱۰ سال فقط از این جواب گرفتم چون منم اصلا اهل دعوا بحث و ... نیستم

۱ اصلا و ابدا به شوهرت چیزی نگو حساسش نکن برعکس ریلکس باش و تعریف کن ۲ سگ محلی کن خودت به مادرشوهرت طوری که شوهرت نفهمه ۳ رابطه تو با شوهرت صمیمی کن 

من با این ۳ حرکت انتقاممو از مادرشوهر و جاریم گرفتم

اوه اوه نگا چند شب خودتو بزن ب مریضی خراب نرو ببین چی میشه

روزهای اول عروسیمون شوهر منم همینطور بود ببین غلیظ آرایش کن لباس لختی بپوووش ببین میگ دوباره پاشو بریم پایین یا ن

منم یکساله ازدواج کردم مادر شوهرم اینقد سنگ میندازه تو زندگیم ماهی یه بار دعواس بین من و شوهرم چهار ماه پیششون بودم شوهرم شهر دیگه سرکار بود آخر هفته میامد و یه شب میموند و باز سرکار. اون یک روزم نتونستیم بریم بیرون گفت تو پسرمو میبری بیرون میکشیش آخرش. یا اوایل ماشین نداشتیم بعد یک ماه خریدیم گفت تو قاتل پسرمی اگه ماشین بخره. ماشین برا چشه تصادف میکنه خلاصه شوهرم دید بهم سخت میگذره مستقل شدیم شهر دیگه الان ماهی یکبارم نمیرم خونه شون دیگه چون خیلی در حقم ناحقی کرده با اینکه من احترامش رو گرفتم بخاطر شوهرم. الان من نمیرم شوهرمم بخاطر اینکه من تنها نباشم نمیره

یکم سیاست داشته باش از خود مادرشوهرت بادبگیر خب . اونجوری که تو گفتی مشخصه جلوی پسرش هیچی نمیگه ولی بهت بی محلی میکنه جوری که فقط خودت متوجه بشی 

عزیزم خیلی اشتباهه که بدی هاشو به شوهرت میگی سعی کن اصلا هیچی پشت سرش نگی اتفاقا یجوری باش که نشون بدی مشکلی باهاش نداری اگه خوشت نمیاد ازش بهونه بیار کمتر برو خونه ش اگه باهات بدرفتاره بی محلی کن و فاصله بگیر ازش

بنظر من اصلا مستقیم راجب مادرشوهرت با شوهرت حرف نزن!

سعی کن واسه شب شوهرت برنامه بریزی ک فرصت نکنه هرشب بره خونشون.

مثلا بهش بگو داری چاق میشی،یا بنظر میرسه بدنت ضعیف شده کاش شبا بری باشگاه تا سرحال بیای

یا اینکه شب نشینی و مهمونی با کسایی ک دوست داره رو ترتیب بده،یا فیلم و سریال قشنگ باب سلیقه اش دانلود کن درگیرش کن تا خودش دوست داشته باشه بمونه و ببینه.

اصلا مستقیم نگو نریم!یا اینکه بهیچ وجه تنها نذار بره،چون راه مادرشوهرت رو باز میذاری رو مخش کار کنه!

اگه رفت تو هم برو باهاش،خیلی هم شاد و خوش رو باش،با همه بگو بخند کن مخصوصا شوهرت! فقط با مادرش کار نداشته باش،اون تحویلت نگرفت تو هم بی تفاوت رفتار کن،فقط بی احترامی نکنی!با پنبه سر ببر!

عزیزم اصلا به روی خودت نیار متوجه ناراحتیش شدی 

شوهرت یا بقیه چی از رفتار مادرش متوجه میشن 

ازاین به بعد بیشتر برنامه بچین و خرید هم بکن اما سعی کن نبینه و مسافرت و تفریح هم میری اطلاع نده بعد که اومدین خبردار بشه نگو کجا میرین از تو چیزی پرسید بگو نمیدونم هرچی حتی مثلا گفت الان روزه و بود بازم بگو نمیدونم 

و وقتی اومدی هم باهاش تنها نباش و برو تو جمع خصوصا شوهرت بشین و ابدا ابدا به روت نیار که میفهمی ناراحته 

برات مهم نباشه ببینه برات مهم نیست ناراحتیش یا دیگه خودشو جمع میکنه یا رودر رک گلایه میکنه که اونموقع تو هم حق به جانب بگو مگه قراره به خاطر تو نرم جایی خزید نکنم 

جاریات هم مثال بزن پیش شوهرت که از این برنامه ها دارن حالت خبری نه گلایه بزار بفهمه همه دنبال خوشی و زندگیشونن شوهراشون هم دارن خودشونو به تب و آتیش میزنند 

خدا اینجور مردا رو نبخشه..‌‌و اینجور مادرشوهرا رو

بهم گفت قاتلی اگه ماشین بخره پسرم ولی الان هر بار بریم اونجا مادر شوهرم و پدرشوهرم قبل من میشینن تو ماشین میگن کار داریم ببرمون فلان جا. شوهرمم وابسته بهشون و حسااااااس.اوایل سکوت کردم ولی دیدم احترام نمیفهمن منم مثل خودشون شدم و خداروشکر روز به روز دارن ثابت میشن به شوهرم که چیا میگن پشت سرم. تنها راهش اینه شیک بپوشی و آرایش کنی و الکیم شده بخندی و شاد باشی تا بسوزه همممممین

نرم نرم این قانونشو عوض کن. مثلا فیلمهای جذاب دانلود کن بذارین ببینین.

یه روز که حالش خوبه و سرحاله خوراکی خوشمزه بیار و لباس خوشگلی هم بپوش برو جلوش بشین و بهش بگو منم خانوادتو و خانوادمو دوست دارم ولی دلم میخواد یکم هم با هم باشیم   و مثلا هفته ای دو روز بریم خونه ی مادرشوهر. یا اگر میخواد بره بگو تو کوتاه برو به مامانینا یه سر بزن منم فیلم و خوراکی رو آماده میکنم منتظرم  زود برگردی و خودت هفته ای دو بار برو باهاش.

کم کم و با مدارا درست میشه ان شاالله

اینایی که اینطورین هر چی گله بهشون از مامانشون بکنی فکر میکنن قصد جدایی داری و بدتر میچسبن. باید ببینن که با زنشون هم خیلی خوش میگذره و نرم نرم جدا بشن

😄

سلام عزیزم مادر شوهر منم کپیه مادرشوهرته،من عروس بزرگم خییییلی حسودیمو میکنه وقتی ی لباسی میگیرم قایم میکنم و بعدش تو تنم میبینه حتی ی مبارکت باشه ی ساده نمیگه،وقتی میخوایم ی جایی بریم هررررچقد هم یواشکی بریم زود میاد بیرونو میپرسه کجا میرین شوهرمم صاف میزاره کف دستش که کجا بودیم،خلاصه واسه خییییلی چیزای دیگه حسودی میکنه ولی خدارو شکر من تاعید میرم خونه ی خودم ۶ ساله پیششونم پیرم کردن ،راستی اینم بگم ی جاری دارم که ی سال از من کوچیک تره بخدا قسم با اون اصلاااا کاری نداری خودشم هر روز ی مدل لباس میپوشه حتی بخاطر خریدای اون خیلیم خوشحال میشه 😐