میدونم منم همین مشکلاتو دارم میگم که همه جا نشسته گفته سحر نمیزاره پسرمو نوه هامو ببینم کلی نفرین کرده و منو میبینه خودشو دختراش کم محلی میکنن و با اون جاری گرم میگیرن که مثلا من بسوزم ،الان چند ساله هر سفری میخواستم برم خانم و آقا جلو نشسته بودن میبردم و می آودرم ،تا آرنجم رو عسل کردم گذاشتم دهنشون ولی گاز کرفتن ،چقدر مهمونی دادم بهشون یه بار دخترش مریض بود زنگ نزدم بهش بدونی چکار با من کردن تا چند وقت چه اعصابی خرد کردن از ما
هر کاری میکنم فک میکنن وظیفه مه اگه نکنم باد میکنن و تیکه میندازن و جاریمو تو سرم میزنن در حالی که اون خانم سفر تنهایی میره ،مث مهمون میاد و میره هر چی به دهنش میاد میگه بهشون ولی جاش روی سرشونه
میخوام بگم جدا باشی یا نباشی هیچ فرقی نداره