خواب دیدم توی سالن غسال خونه ام دورم پر از مرده هایی بود که روی تخت بودن، یه اتاق دیگه داشت رفتم تو اون اتاق یه وان بود که توش یه سری جنازه روی هم ریخته شده بودن و ته وان یکم آب کثیف بود دونه دونه جنازه ها رو میزدم کنار و صورتشون رو نگاه میکردم ولی هیچ کدوم رو نمیشناختم به جنازه ی آخر که رسیدم یه بچه بود که تو دستش یه عروسک کوچولوی مو فرفری بود که از دستش افتاد تو اون آب کثیفه ته وان یهو احساس وحشت کردم صدای مامانمو از بیرون میشنیدم که میگفت به اطرافت نگاه نکن و بیا بیرون دویدم سمت بیرون قدم آخرو که خواستم بردارم برم بیرون یه چیزی از پشت گردنم گرفت کشیدم تو با جیغ از خواب بیدار شدم و دست خواهرمم که پیشم خوابیده بود رو تو خواب چنگ زده بودم ۵ دقیقه بعدشم اذان صبح رو دادن
بعد ها فهمیدم برام طلسم جدایی و طلاق گرفته بودن و تو قبرستون دفنش کرده بودن که انقدر سنگین بوده که میتونست باعث مرگم بشه