من هفته ی پیش رفتم سرکار همسرم. متوجه شدم با خانمها صمیمی هست. منم گفتم چرا این همه با همه شون صمیمی هستی گفت همکارن من که نمیتونم جوابشون و ندم. منم بهش گفتم میتونی باهاشون رسمی صحبت کنی نه بگو و بخند.
منم یادم رفت تا امروز، امد گفت رئیسم من و صدا کرده گفته ایندفعه هرکاری داشتی بیا بگو من برات جور می کنم دختر خاله ت خیلی تعریف تو رو پیش من کرده گفته حواسم بهت باشه... بعد دختر خاله شوهرم انجا کارمند نیست بعد یه همکار هم دارند هم اسم شوهر من.. شوهرم میگه من شانس آوردم من و با اون اشتباه گرفته 🤔
من نمیدونم حرف شوهرمو باور کنم یا بهش مشکوک باشم
اعصابم بهم ریخته.. میدونم به شوهرم بگم بهش شک دارم دیگه نمیاد حرفاشو بهم بگه. موندم چیکار کنم...