2777
2789
عنوان

دعوا و طلاق

741 بازدید | 46 پست

سلام خانومای عزیز خواهش میکنم منو کمک کنین من واقعا حالم خوب نیست ن جسمی ن روحی.ممنون میشم اگه همه رو بخونین و راهنماییم کنین ...

من ۲۴ سالمه ۲ سال عقد بودم ۱ سال عروسی کردم .شوهرم وقتی خوبه همه جوره خوبه ولی امان از وقتایی ک عصبی میشه همیشه م سر چیزای غیر منطقی و الکی بهونه میگیرع عصبی میشه اما فقط در حد ی بحث چیز خاصی نمیشد ...من فهمیدم باردارم از وقتی بهش گفتم کلا رفتارش با من تغییر کرده تو دعوا ها منو میزنه لگد میزنه ب پهلو و شکمم‌ آزارم میده .من از ترس نرفتم پزشکی قانونی و باز کوتاه اومدم گفتم حامله م. ی نمونه دعوا ک بعدش من به خانوادم گفتم شب یلدا همه خونه ی خواهرش دعوت بودیم رفتیم همه چی خوب.فرداش خواهر من هممون رو دعوت کرد گفت بیاین دور هم باشیم من بهش گفتم اول گفت برو اون سرکار بود ولی گفت من نمیتونم بیام خسته م.در صورتی ک سمت خونواده خودش خستگی معنا نداره با اینکه خانوادم خیلی هواشو دارن ماشین ندارع بهش ماشین میدن یا خیلی براش ارزش قائلن این همیشه بازی در میاره سر اومدن خونه خونواده من ولی توقع داره من سمت خونواده خودش برم و خوب باشم.من رفتم خونه خواهرم این شروع کرد تهدید و پیام ک دیگ حق نداری بیای خونه 

همونجا بمون تا بمیری انقد دوستشون داری و قفل درو عوض میکنم بیای خونه میزنمت من اونجا ب خانوادم گفتم که این داره اذیتم می‌کنه حتی تازه بهشون گفتم من حامله م .پیاماشو مدرک پرینت گرفتم نگه داشتم. با چند تا وکیل حرف زدم  گفتن مدرک واس دست بزنش نداری  کارت خیلی سخت میشه خونوادممم پشتم بودن اما بخاطر بچه چاره ای نداشتم  اومد دنبالم  با تعهد بعد ی هفته برگشتم.سعی کردیم خوب باشیم اما دیشب ک خونه دوستش دعوت بودیم شروع کرد گفت سیسمونی وظیفه خانواده دختره در صورتی ک تو روستای اونا حتی خود دوستاش ک باهم هم محله ای بودن گفتن ک رسم اونجا سیسمونی با پسره.این هی جلو بقیه گفت م اونا باید بگیرن خب ما رسم سیسمونی داریم و می‌گرفتیم ولی خیلی واسم گرون تموم شد ک جلو دوستا انقد کل کل کرد بیشتر از پررو بازیش اما دوستش همون لحظه دست انداخت دور گردن خانومش گفت ما اگ‌بچه دار بشیم نوکر خانومم هستم خودم برا سیسمونی همه چی میگیرم.باهاش سنگین شدم اومدیم خونه گفت تو آدم نمیشی درست نمیشی منم مثل خودت رفتار میکنم گفتم تو چرا اینجوری چیزارو تو جمع می‌گی تو ک‌خودت می‌دونی مامان من تموم بافتنی های بچه رو از اول ک ما ازدواج کردیم بافته اصلا بحث سیسمونی نیست ما ۵ تا خواهریم ب همه جهاز سیسمونی همه چی داده  .گفت برو بیرون از اتاق  خسته م می‌خوام بخوابم درصورتی ک اونجا گفته بود قهوه بم بدین بیدار باشم سرحال باشم. حتی این هفته ک نوبت خونواده من بود بریم باز گفت من نمیام خودت برو ولی هفته قبل سمت خونواده خودش باهم رفتیم اونجا خوابیدیم فرداش برگشتیم. من واقعا نمیتونم با این آدم ادامه بدم.  تو همین ی هفته دوبار با رفیقش رفته بیرون ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح برنگشته.ب سقط و اینا هم فک نمیکنم چون می‌دونم گناهه و قتل حساب میشه.خواهش میکنم راهنماییم کنین من چیکار کنم دلم میخواد برم مهریمو بزارم اجرا فوقش عدم تمکین بگیره نفقه میسوزه و حکم ازدواج مجدد بدن بهش برا من مهم نیست من فقط می‌خوام از این زندان راحت شم بخدا همش میترسم منو خفه کنه شبا اصلا رحم نداره وقتی منو تو این یکی دوماهه زد ب قصد کشت زد خودشم حتی میزنه.نمیدونم چی داره اذیتش می‌کنه آخه تا الان چرا اینجوری نبود.بچه تا ۷ سالگی با منه   میرم خونه بابام کار میکنم خرجشو میدم من حاضرم  هرجور سختیه بکشم اما ازش جدا شم اصلا تحملش غیر ممکنه .ی جورایی می‌خوام مهرم جلال جونم آزاد بشه..خیلی طولانی شد ببخشید اما واقعا خواهرانه کمکم کنین  من الان چیکار کنم عقلانی تره؟. توروخدا سرزنشم نکنین 🥺

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم از هیچی نترس اگه زد حتما شکایت کن اصلا نترس خودت بیین وقتی ببرنش دادگاه از این رو به اون رو می ...

آخه من نمیخوام از این رو ب رو اون رو بشه از چشمم افتاده من دیگ دوسش ندارم می‌خوام جدا شم  اما نمی‌دونم میشه یا نه 

آخه من نمیخوام از این رو ب رو اون رو بشه از چشمم افتاده من دیگ دوسش ندارم می‌خوام جدا شم  اما ن ...

بابا بارداری خانوادت هم میگی پشتت نیستن چجوری جدا شی بمون کار پیدا کن خودت رو میتقل کن بعد جدا شو

سحرمیم و saharmg سابق
کاش قبل بارداریت ازش جدا میشدی . این آدم کجاش خوبه اخه !  جدا شو خودت و بچتو راحت کن . بعدا بچ ...

 ب این شدت نبود ک بخوام ب جدایی فک کنم نمی‌زد حداقل.۴ تا بحث و بهونه ک‌فک میکردم حل میشه.من نمیخوام مشاوره برم می‌خوام جدا شم اما نمیدونم میشه یا ن

مواد مصرف نمیکنه؟ قبلا هم دست بزن داشت؟

نه تازه اینم  فهمیدم گل میکشه همون هفته ک با رفیقش بیرون بود تا صبح .صبح بهش گفتم چرا  انقد دیر اومدی گفت گل کشیدیم داشت خوش می‌گذشت رفتیم تا نزدیکای شمال برگشتیم 

چرا فکر میکنیبچه بی پدر بزرگ بشه فقط از لحاظ مالی تمکین کنی بسه?ببین من دعوت به سقط نمیکنم اما اگر ف ...

 بچه بیاد تو این زندگی بین این همه دعوا و درگیری و بزن بزن  بشه یکی مثل باباش  بهتره یا بی پدر بزرگ شه

چیزی مصرف نمیکنه؟ سیگار و..؟ و شاید حسادت داده نسبت به باجناقاش سرکار درس درمونی میره؟ شما دستت ت ...

نه بالاتر نوشتم فقط اون هفته فهمیدم گل کشیده نیومده خونه. ن من دستم تو جیب خودم نیست .چ‌حسادتی خب چرا حرف نمیزنه  فقط بی محلی و دعوا و بحث .الآنم از سرکار اومده رفته تو اتاق درو بسته گفتم چرا درو. می‌بندی  میگه می‌خوام سیگار بکشم گفتم خب بوش اینور نمیاد میگه ن می‌خوام فیلم ببینم.  پیش بابام تعهد داده نزنه واس همین  داره ب طریقای دیگ اذیت می‌کنه .توروخدا من اصلا نمیخوام باهاش زندگی کنم فقط می‌خوام بدونم میشه طلاق بگیرم یا ن

اینسری زد سریع برو پزشک قانونی،این یه چیزیش هست آدم سالمو عاقل نه زنشو میزنه نه شب تاصب تنهاش میزاره ...

آخه پیش بابام  تعهد داد ک دیگ‌نزنه تهدید نکنه واس همین تو این ی هفته ک برگشتم نزده اما داره ب طریقای دیگ اذیت می‌کنه مثلا رفته تو اتاق درو بسته ب بهمون سیگار و فیلم دیدن. حتی براش چایی بردم نخورد .

چقدرشوهرمنه فقط یه فکر خانواده خودشه تو چهار سال شده گشنه تشنه بمونم ولی برای اونا چیزی بگیره خونه مادرم نمیره ولی هر هفته باید خونه مادربزرگش بریم برام کادو تولد نمیگیره ومیگه کاردارم وقت ندارم ولی برای دختر دایی وخانواده ازکارش شده زده رفته مریض میشم دکتر نمیبره یا چیزی می‌خوام میگه پول ندارم بگیر ما تازه ازدواج کرده بودیم با داداشش یکجا کارمیکردی داداشش دید این زندگی تشکیل داده از حسادت دوبهم زنیش سرکار نرفت اینم ازبیشعور نرفت دنبال کار اومدیم یه شهر دیگه جدا شدیم از برادرش  پول پیش مارو برداشت دزدید من مجبور شدم طلاهامو بفروشم برای پول پیش تازه داشت زندگیم خوب میشد داداشش رفت خودشو به معتاد بودن زد دوباره شوهرمو کشوند اونجا دوباره همون خیانتکار درحق شوهرم کرد باز پول پیشمون از دست رفت مجبور شدیم وام بگیریم تواین چهار سال که ازدواج کردیم فقط ۵۰میلیون پول پیش قرضی داریم من موندم چون خانوادم پشتم نبودن  الان هیچ حسی به شوهرم ندارم اینم بگم برادرشوهرم نمی‌رفت سرکار شوهرم منو کتک می‌زد راه دخالت باز کرد اهرمن باجاریم دعوا کردم گفتم پاتونو اززندگیم بکشیم بیرون 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز