در آستانه 40 سالگیم ومجرد.کارمندم و یه حقوق قانون کار با اینکه سابقه کارم زیاده میگیرم.از بس اعتماد به نفس از همه مهتر عزت نفسم پایینه که حقوقم در حد نیروی صفر کیلومتره.خیلی تعارفیم اگه کسی ازم درخواست بکنه نه نمیتونم بگم.ولی خیلی اجتماعی وشوخ وشنگم.خیلی بی شیله پیله وخاکیم.هر کاری از دستم بربیاد واسه هر کسی با جوون ودل انجام میدم.خیلی زود رنج و عاطفیم.از مهربونیم بارها شکستم ولی نتونستم بد بشم.هرکاریو بخوام جلو کسی انجام بدم خرابش میکنم مثه رانندگی و ...البته ماشین دارم ورانندگی میکنم.از خودم راضی نیستم .همش فکر میکنم هر ک دیگه جا من بود یه دختر مجرد خیلی موفق تر بود.من فقط یه حسابدار کارمندم که سه روز میرم ورزش و یه روز کلاس دف و یه روز کوهنوردی.میتونستم موفق تر باشم.اینا فقط وقت پر کنه.شما بگین ؟؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تو فوق العاده ای من ۴۵ سالمه و متاهلم و کارمند شرایط کلی رو گفتم که توصیه ام رو جدی بگیری عزیزم حتما حتما باید چند تا دوست خوب انتخاب کنی که باهاشون راحتی انتخاب کن که تا آخر عمر باهاشون در ارتباط باشی
اجتماعی بودن با اعتماد بفس بودن پایین که تضاد داره😩
نداره ، ادم ميتونه اجتماعي باشه ولي توانايي هاي خودشو باور نداشته باشه تو يه سري مسائل ؛ مثلا خودشو. لائق يه سري مزايا نميدونه و يا پاش كه بيفته يه تصميم مهم بگيري پا پس ميكشي
اينم بگم معاشرتي بودن با عزت نفس يا حتي عتماد به نفس پايين ميتونه به صورت مهرطلبي بروز كنه كه خودش دردسره