سلام دوستان 🤍
اول از همه دروغ نگفه باشم بخاطر مشکلی که دارم وارد این سایت شدم چون خیلی وقته اصلا هیچی نمیتونه خوشحالم کنه.
من یه دختره 18سالم که کرج بدنیا اومدم و یه ساله با یه پسر کرمانشاهی ازدواج کردم ک خیلی تفاوت بین ما هست از همه نظر حتی بعضی وقتا بخاطر آشنا نبودنمون ب خانواده ها توهین میشه دعوا را میوفته ولی حل نمیشه .
شیش ماهه اول همه چی بین ما خوب بود تا حدودی تا اینکه خونه خریدیمو و ماشینمون و فروختیم از روز فروش ماشینمون حال همسرم اصلا اوکی نبود و هنوزم نیس بخاطر حرف مادر شوهرم خونه ی گرون گرفتیم و رفتیم زیر قسط اونم 15میلیون .بعد از شیش ماه مجبور شدم باهاش کار کنم داخل شرکت ک بعد از دوماه کارم زیاد بود و سنن کم فشار زیادی ب کمر و پاهام اومد و ول کردم از اون روز دعوا های من و همسرم شروع شد که چرا گفتی میام سر کار و ول کردی نیومدی؟چجوری باید تو این بی پولی عروسی بگیرم ؟چجوری جهاز جور کنم ؟
اینم بگم این مادر شوهرم و پسرش خیلی زرنگن قرار بود عروسی بگیرن گفتن یه جشن کوچیک مناسبتا انگار ن انگار تازه عروسم دریغ از یه کادو که میدونه ولی میگه ما رسم نداریم کلن همه چی و با خنده و شوخی ب نفع خودشون تموم میکنم خلاصه من نرفتم و الان بیست بار بیشتره که سره همینموضوع یا سره خانواده ها دعوامون میشه و چه داخل خونه چه داخل بازاری جایی باشیم کتک میخورم جلو همه غرور نبود برام نذاشتم مادرم بفهمه حتی جلو مادر شوهرمم کتک خوردم و پشت پسرش در اومد و گفت خاک تو سر من که عروس آوردم پسرم و اذیت کنه
به هر حال کوتاه اومدم و ب حرفش گوش کردم ب مادرم چیزی نگفتم چون میدونم بگم ولم میکنه میره و منم چون باهاش رابطه داشتم دیگه دختر نیستم و خانوادم میفهمن .
خیلی همسرم و دوست دارم بیشتر خانوادم ولی بهشون توهین میکنه و ایراد میگیره و دسته بزن و فروش اذیتم میکنه بخاطر اینکه قهر نکنه دو ماهه ب مادرم دروغ گفتم ک میرم سر کار و اومدم خ.نه ی مادرش زندگی میکنم گفته اگه بری خودم و میکشم و فلان
ببخشید یادم رفت بگم موقع دعوا ک میشه یه شیشه ای چیزی میزنع تو سر خودش هزار بار شیشه شکونده همه ی همسایه های مادر شوهرم خبر دارن ما دعوا میکنیم
یه خواهش دارم ازتون تورو خدا بگین من چیکار کنم دیگه تحمل این همه اذیت و ندارم من تجربه ندارم کمک کنید 😭😥
ببخشید که طولانی شد .