2777
2789
عنوان

بچه ها بیایید می‌خوام باهاتون درد دل کنم دلم خیلی گرفته

| مشاهده متن کامل بحث + 682 بازدید | 50 پست

تا اینکه بعد این دو سال بابا بزرگم هم فوت کرد و باز هم می‌تونستیم همو ببینیم ولی دیگ فشارهایی که زن بابام میآورد سرسام آور شده بود واسم تا اینکه اومد خواستگاریم و زن بابام بقدری خوشحال بود که خدا می‌دونه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه ها خسته شدید؟ ادامه ندم

بگو تا اروم بشی

هر بچه ای منو میبینه میگه خوشبحال بچه تون چقدر مامان مهربونی داره   ولی نمیدونن من بچه ندارم  کاش خدا نگام میکرد من باردار میشدم و صاحب یه فرزند سالم و زیبا خدایا امیدم به تو هست خودت دستمو بگیر

چقدر دیر میزاری گلم

دوست مهربونم میشه برای سلامتی پسرم یه صلوات مهمونم کنی🌹🌹تیکر تولد دو سالگی قلب مامانه😍😍انشالله خدا به حق آقا امام زمان به زودی دامن همه منتظرا ها رو سبز کنه 🙏🏻🙏 من ریختم در رگ تو شیره جان ❤هی چرخ بزن در من و دل را بتکان🌹این هم نفسی چه حس و حالی دارد🌹در پیکر من دو قلب دارد ضربان ❤                                                       

شوهرم که خونه و زندگی نداشت که زن بابام هم فکر میکرد الان ک ازدواج کردم دیگه میرم خونه خالم زندگی میکنم ولی من نمی‌خواستم برم اونجا و یه سال و خورده ای موندم خونه پدرم با اینکه همسرم بیشتر خونه مادرش ناهار و شامش و میخورد بیشتر سرکار بود ولی روزایی که بود ت خونه زن بابام داشت میمرد که چرا شوهرت اینجا هه چرا نمیره خونه مادرش چرا اینجا ناهار میخوره چشم دیدن اینکه من خونه بابام چیزی بخورم و نداشت میشد روز ها تا ساعت ۱میگرفتم می‌خوابیدم که فقط ریخت و قیافه اینو نبینم اگه میشد از خونه بابام برم بیرون حتما میرفتم ولی آخه جایی رو نداشتم که برم تا اینکه یبار که شوهرم میخواست بره حموم من همیشه وقتی شوهرم بخاد پا ت اتاق بزارم بیرون حتما ت هال و چک میکنم ببینم این زنه هست یا نه اون روز نشسته بود داشت تلویزیون میدید دیدم حجاب داره بخدا اگه من حواسم بهش بوده که تیشرت تنش بوده تا اینکه صداش و برام برد بالا حرفایی که نباید میزد و زد که آخه ت ندیدی من لختم ک شوهرت میاد پایین و چرا نمیره بره خونه مامانشو و.‌.  منم بهش گفتم ت که میخواستی بری خونه مادرت پس چرا نمیری جم کن برو دیگه چون همیشه من که مجرد بودم جا میزاشت میرفت ولی تا ازدواج کردم یبار قهر نکرده بره اون موقع ها میگف مشکل از باباته الان میگه بابام خوبه ت بدی  الان با پول ارثیه که ب مادرشوهر رسیده زیر زمین برادر شوهرم و اجاره کردیم بهش رسوندم که دیگه من دارم میرم 

خوب باز خوبه میخوایید برید 

راستی برا خرید جهیزیه هم یه جورایی از ماپرشوهرت کمک بگیر مثلت بهش پول بده بگو برام دستیگیره تیکه اشپزخونه اینا بخر یا بدوز چون خاله دیگت گفته به مادرشوهرتم بگو مطمیبن باش پیش اونا گله کرده

هر بچه ای منو میبینه میگه خوشبحال بچه تون چقدر مامان مهربونی داره   ولی نمیدونن من بچه ندارم  کاش خدا نگام میکرد من باردار میشدم و صاحب یه فرزند سالم و زیبا خدایا امیدم به تو هست خودت دستمو بگیر

الان که من دارم میرم خانم هم اثاثشو جم کرده و داره میرم میگم چطور مشکل من بود من که دارم میرم از این خونه ت بیا بشین زندگیت و کن میگ ن من بابات دیگ نمیسازم دوباره میگه هروقت دختر و پسرش ت خونه در رفتن من میام. دوباره میگه نه باباتون اول زندگی رو با دوروغ شروع کرده دوروغ بابام چی بوده این بوده ک گفته بچه ها بلاخره ازدواج میکنن و میرن برای ازدواج کردنش هم من بهش گفتم بابا حتما به طرف میگی متعاد هستیا و بهش گفته بود و فقط خودش میدونست دیگ واقعا چ دوروغی خودت انتخاب کردی الان میگه دخترش برا واسه باباش یه زن دیگه پیدا کنه مگ ت رو هم من پیدا کردم یکی دیگه شمارو بهم معرفی کرد خودتون بهم پیام میدادی از هم خوشتون اومد دیگ ب من چ ربطی داره 

واقعا الان اعصابم بهم ریخته خوشحال بودم بلاخره دارم میرم ریخت و قیافشو دیگ نمی‌بینم که اینم اینجور نمی‌تونم هم برم و دیگه پشت سرم نگاه کنم آخه یه زن آخرش باید ت خونه باشه که براشون آشپزی کنه ناهارشون و حداقل بده بخوره شام و صبحانه ک دیگ هیچی 

حتی میگف نفرینم هم کرده که به سرنوشت مادرم دچار بشم 😔واقعا نمی‌دونم من چ هیزم تری به این فروختم خیلیا با زن بابا اصن کنار نمیان به فش می‌بندم طرف خودش هم دیدا یه توقع هایی بیجایی داره اصلا که نمیدونم چرا شوهرم چیزی نمیگیره بیاره خونمون چرا شوهرم واسه خرید می‌کنه چراهمش خونه مادرشوهر سه چرا همش اونجان

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792