2777
2789
عنوان

تربیت بچه دوساله

255 بازدید | 20 پست

سلام من هشت ساله که عروسی کردم دوسال که خودم بچه نمی‌خواستم بعد اون بخاطر تنبلی تخمدان و پلی کیستیک بودنم باردار نمی‌شدم تا که سال نودو شیش خدا خواست و باردار شدم اما متاسفانه پنج هفته قلبش تشکیل نشدو سقط کردم حالم خیلی بده بود منی که با هزار قرص وامپول باردار شده بود بازم خدا نخواست لذت مادر شدنو بچشم دکتر گفت بعد شیش ماه اقدام کن موندو بعد شیش ماه رفتم دنبالش اینسری رفتم کلینیک ناباروری ابن سینا هم شوهرم هم خودم باطی کردن مراحلی فهمیدم تیروییدم بدخیمه و باید برداشته بشه دوباره با ناامیدی تمام افتادم دنبال درمان تیروییدم بهمن نودو هفت تو بیمارستان بقیه الله تیروییدو عمل کردم و چهار روز بستری بودم اینم بگم هم من وهم همسرم اهل زنجان بودیم وتو تهران غریب بودیم بخاطر کار همسرم مجبور بودیم اونجا زندگی کنیم موندو بعد عید من رفتم دکتر

اونجا بود که دوباره دکتر گفت باید ید دریافت کنی تو کل تهران فک کنم دوتا بیمارستان بود که قرنطینه ید درمانی رو داشت شریعتی و امام خمینی که بعد سه ماه وقت دادن من تو بیمارستان امام خمینی بستری و بعد دریافت ید سه روز قرنطینه تو بیمارستان دوهفته تو خونه خیلی سخت بود خیلی خیلی .تا که دکتر گفت بعد شیش ماه دوباره سونوبده تا وضعیت گلوتو بررسی کنیم منم با هزار ترس و نذر فراوان دی ماه نودوهشت رفتم سونو خدارو شکر خوب بود همه چی بعد اون افتادم دنبال باردار شدن که اینسری

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

فهمیدم همسرم واریکوسل داره اسفند نودو هشت همون روزی که کرونا آمده بود توقم ما بیمارستان نجمیه بودیم برا عمل همسرم به کسی نگفتیم حتی خانواده هامون با اینکه همراه خانم قبول نمیکردن مجبور شدم شب و تو حیاط بیمارستان سپری کنم

تقریبا بعد چهل روز بعد عمل همسرم من فهمیدم که باردارم وبا هزار نذرو نیاز که خدایا قلب بچم تشکیل بشه ومن دوباره سقط نکنم خدا خواستو بچم صحیح و سالم به دنیا آمد تا که ده ماه بعد تولد پسرم

فهمیدم که حاملم خیلی حالم بدبود حتی به فکر سقطش بودم اما همسرم نداشت گفت ما چند سال در انتظار بچه بودیم با چه عذابی شبارو تاصب میرسوندم اینکه قرار پسرم و از شیر بگیرم و مادر خوبی براش نیستم

الان سه ماهه که دخترم به دنیا آمده اما اعصابم خورده از کار زیاد خسته وکلافم سر پسرم خالی میکنم خودمو لعنت میکنم وقتی نمیتونم باهاش بازی کنم خیلی هم جیغ می‌کشه و بقیه بچه هارو هم میزنه

من خوندم و درکت میکنم چه قدر شرایط سختی داشتی. منم جراحی فیبروم کردم . باردار شدم ولی بچه مشکل داشت و با نامه پزشکی قانونی سقط کردم .... الانم بچم هشت ماهشه .منم خسته میشم و بعضی روزها واقعا کم میارم. از مشکلات زندگی کمرم میشکنه.امروز با خودم میگفتم نکنه یکی طلسم کرده زندگی منو .

من خوندم و درکت میکنم چه قدر شرایط سختی داشتی. منم جراحی فیبروم کردم . باردار شدم ولی بچه مشکل داشت ...

منم خیلی سختی کشیدم آخه کی تو بی‌توبیست یک سالگی عمل تیرویید کرده واقعا کم کاری تیروییدم وقرص ناشتا خوردن اعصاب برامنذاشته

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792