دوستان خونه ما تهران خونه پدرشوهرم اینا خارج از تهران پاک دشت میشه بچم شیر خودمو میخوره برداشته بردش خونشون من نمیدونستم گفت میبرم دور زنم باهاش یوهو برده خونشون الان زنگ زدم به مادرشوهرم دیدم بچه داره گریه میکنه صداش می اومد شیر میخواد بچم قلبم ریش ریش شد
الانم شوهرم زنگ زده بهم میگه چرا گفتی بچه رو بیان بهش گفتم بابا بچه گریه میکنه شیر میخواد باید بیارنش تا من بهش شیر بدم ساکت بشه دیگه حالا شوهرم باهام قهر کرده آخه من تقصیر کار نیستم