هفده
یجورایی می ترسم برم
اگه از خونه دور باشم یهو بخوام برم بگیرم بخوابم نمی تونم😂
مسخره است ولی واقعا می ترسم
علاوه بر اون خیلی زشتم دلم نمی خواد بقیه نگام کنن (نگو کسی زشت نیست من جدا کمونیست نیستم با دروغ حال نمی کنم) ولی ازونجایی که کل عمرم تو خونه حوصلم سر نرفته یسری پیشنهاد دارم برات
اول که گوشی، کتابم باحاله، شمع سازی یه سه ماهی سرگرمت می کنه، خیالبافی کن، رو بقیه کرم بریز، رو کاغذ چرت و پرت نقاشی کن، بنویس، بخواب و درکل سعی کن نمیری
برنامه ات برای آینده چیه؟ برام خیلی وحشتناکه به هجده برسم و هنوز همه چی همچین باشه (با اینکه یحتمل اتفاق میفته) حالا من یه نقطه کوری دارم 😂 تو منتظر چی هستی؟ چه امیدی داری؟ (حتی در حد خیالبافی)