2777
2789
عنوان

امشب خیلی دلم گرفته کسی هست باهم حرف بزنیم 😭

| مشاهده متن کامل بحث + 395 بازدید | 46 پست
الهی آمین هممون ازین شبا داشتیم، و بدتر ازینا... صبح میشه ان شااله 🙏

اره واقعا داشتیم🥺 ان مع العسر یسرابعد هر سختی اسانیس



✌️🫂          درخواست دوستی ندید لطفا .با کمال احترام برای دوستان،نمیپذیرم🌹
امشب فقط میخوام گریه کنم😭😭 کاش میتونستم برم یجا انقدر داد بزنم و با خدا حرف بزنم که از حال برم

داد نمی‌خواد عزیزم. باهاش حرف بزن ازش بخواه دلت رو آروم کنه، راه حل برون رفت از این اوضاع رو بهت یاد بده. حالت رو خوب کنه بتونی به بهترین شکل این آزمایش و روزهای رو طی کنی. خدا می‌شنوه قادره مطلقه کمکت می‌کنه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چرا حساس میشی بدتر میشه که اینجوری

تمرکزت بذار رو شوهرت... اهمیت نده

به شوهرت محبت کن تو ارتباطش با خونوادش دخالت نکن

سرتو بکن تو زندگیت اصلا نبینشون

خاستی یکم توضیح بده حرف بزنیم


من خودم زخم خوردم ساده بودم اشتباه کردم نادونی کردم.. 

روزهای خالی از عشق..... 
داد نمی‌خواد عزیزم. باهاش حرف بزن ازش بخواه دلت رو آروم کنه، راه حل برون رفت از این اوضاع رو بهت یاد ...

بخدا من هیچ کاری ندارم باهاشون 

این با کار و زندگی و بچه گرمه حتی خیلی خونشون نمیرم 

اما نمیدونم چرا اینجوری میشه

بخدا من هیچ کاری ندارم باهاشون  این با کار و زندگی و بچه گرمه حتی خیلی خونشون نمیرم  اما ...

برات اهمیت نداشته باشه. رابطه ت رو با خدا قوی کنی آنقدر پشتت گرمه که برات ذره‌ای وزوزاشون اهمیت ندارد. توانت رو بذار رو گرم کردن خونه‌ت و ارتباط باهمسرت

چرا حساس میشی بدتر میشه که اینجوری تمرکزت بذار رو شوهرت... اهمیت نده به شوهرت محبت کن تو ارتباطش ب ...

شوهرم هم از دستشون دلخوره 

من یه دختر دارم که بعضی وقتا در حد ۱ساعت میره پیششون

اگر دخترم یه حرفی بزنه انگار یه آدم بزرگ از روی کینه و سیاست حرف زدا اصلا درک ندارن که این بچه هنوز ۴سالش نشده یه جوری رفتار میکنن و حرف میزنن که اصلا نمیتونم توصیف کنم

مثلا امروز لوله کش اومده بود لوله ها رو درست کنه من از خونه ی خودم پنیر بردم که خونه ی مادر شوهرم به دخترم صبحونه بدم  بعد عموش اومد چندتا لقمه خورد دخترم گفت عمو این پنیر ما هست تو نخور منم بهش گفتم که حرفت زشته و حرکتت اشتباهه اما مادر شوهرم یه جوری حرف میزنه انگار یه آدم ۳۰ ساله داره میگه نخور خاله ی شوهرم میگه وقتی خودش میاد میخوره خوبه عموش یکم پنیر برداره بدهههه میگم خب این بچه هست همه ی بچه ها تو این سن نسبت به وسایلای ی کا برای خودشونه احساس مالکیت دارن اگه من این حرفو زده بودم حق داشتی ناراحت بشی

شوهرم هم از دستشون دلخوره  من یه دختر دارم که بعضی وقتا در حد ۱ساعت میره پیششون اگر دخترم یه ...

یکم غیرمعمول شما پنیر میبری خب یعنی خونه اونا یکم پنیر برای یه بچه نیست... شاید ناراحت میشن فکر میکنن منظوری داری می بری.. 

حالا اونام بگن ناراحتی نداره که... دوسه بار اهمیت ندی و واکنش نشون ندی اونام دیگه بی حس میشن

سعی کن قبلش بچتو سیر کنی چون میگی یساعت میره... تو یه ساعت که دیگه اونقدر گرسنش نمیشه

یکم فقط سیاست داشته باش... من خودم دیر فهمیدم

روزهای خالی از عشق..... 
داد نمی‌خواد عزیزم. باهاش حرف بزن ازش بخواه دلت رو آروم کنه، راه حل برون رفت از این اوضاع رو بهت یاد ...

دلم خیلی پره بخدا افسرده شدم 

اما نمی زارم هیچکس از حال و دردم باخبر بشه 

حتی به مادرمم چیزی نمی گم  

ینی میشه منم صاحب خونه بشم از اینجا برم 

برادر شوهرام اصلا احترامم رو نگه نمیدارن برادر شوهر آخریم از من ۱سال بزرگتره چندبار سلام کردم جواب نداد منم دیگه سلام نمیکنم با دخترم درست رفتار نمیکنه منم دیگه نمی زارم بده پیششون.خودشم دیگه خیلی از عموهاش خوشش نمیاد زیاد نمیره دیگه

بخدا من هیچ بی احترامی نکردم بهشون 

شوهرم هم از دستشون دلخوره  من یه دختر دارم که بعضی وقتا در حد ۱ساعت میره پیششون اگر دخترم یه ...

ای بابا همه این روزا رو گذروندیم خواهر شوهر منم اومده بودن مهمونی خونه پدر شوهرم بعد دخترش دختر من ار اتاق خواب بیرون می‌کرد. دخترم اومد گفت عمه ببین النا داره به من حسودی میکنه میگه برو بیرون... خواهر شوهرم با لحن تمسخر وجدی برگشت گفت به چیه تو حسودی کنه خب نمیگه بچس اینطوری خیلی پیش اومده

شما هم تو خونه مادر شوهر معذب میشدین؟ 

من و همسرم تنهاییم هردو تو ی شهر کوچیک

ولی مادرهمسرم دورادور دخالتاشو کرو.. خیلی بدکرد بمن... ولی من پشیمونم بخاطر اون با همسرم سرد شدم... هرچیه مادرش بود بالاخره.. انصافا هم همسرم اخلاقش همه جوره خوب بود ای کاش بخاطر خونوادش باهذش سرد نمیشدم هرچند خیلی دخالنای بیجا کردن ولی من میتونستم باسیاست بگذرونم... اماخب سادگی کردم

روزهای خالی از عشق..... 

الهی که هرچه زودتر مستقل بشید و به آرامش برسی. خواهر من بیست و پنج ساله تو ساختمان مادرشوهر فتنه‌ش زندگی می‌کنه... خلاصه خیلی هستند بدتر از شرایط شما .

به خودت و همسرت و بچه‌هات برس تا می‌تونی رفت و آمدت رو کم کن و سرسنگین و محترمانه رفتار کن. ان‌شاءالله شرشون کم بشه. هوا همسرت رو داشته باش بذار سمت تو باشه و بمونه تا همت کنه و یروز ازشون جداشید

من و همسرم تنهاییم هردو تو ی شهر کوچیک ولی مادرهمسرم دورادور دخالتاشو کرو.. خیلی بدکرد بمن... ولی م ...

آخه نمیشه سرد نشد یه چیزی بگم خب بعضی وقتا آدم خب دلش میگیره از رفتارای طرف بعد شوهر سکوت کنه در مقابل این حرکات آدم کم کم سرد میشه محبت همسرش از دلش کم میشه بحث سادگی نیس

یکم غیرمعمول شما پنیر میبری خب یعنی خونه اونا یکم پنیر برای یه بچه نیست... شاید ناراحت میشن فکر میکن ...

پنیر که دارن اینجوری نیست که میخوان بچه بخوره اما بعدش منت میزارن که آره دخترت صبحونه اینجا خورده  منم دوست ندارم خودم میبرم راحتترم بعضی وقتا دخترم یکم اذیت میکنه میخواد پنیر بیشتری بزاره روی نون  خب میگم الان یه پنیر کوچیک شده ۵۰ تومن درست نیست این کار از خودم پنیر میبرم که خیالم راحت باشه اگه یکمم زیاد مصرف بشه

من هیچوقت دخترم رو گرسنه نمیفرستم همیشه قبلش بهش غذا میدم یا میوه و شربت و اینجور چیزا 

میدونی من از این ناراحت میشم که اگه دخترم اذیت کنه یا حرفی بزنه یه جوری به من میگن انگار من بهش گفتم فلان حرفو بزن یا فلان کارو بکن انگار که با یه آدم ۳۰ساله طرف هستند در صورتی که اگه همون حرف رو پسر جاریم بزنه میگن بچه هست

من اصلا نمی زارم دخترم مزاحمشون باشه اما خب بچه همیشه یه اذیتایی داره هیچ بچه ای وقتی میره خونه ی مادر بزرگش ساکت و آروم نمیشینه بالاخره یکم شیطانی میکنه 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز