اره واقعا انگار بعدش تازه یاد میگیرن با دختر مردم نباید مثل دشمنشون رفتار کنن   میفهمن چطور باید رفتار کنن 
مادر شوهرم دختر نداره همیشه میگه آرزو داشتم یکی از پسرام دختر بشه بعضی اوقات به شوهرم میگم شاید من دختر دارم احساس حسادت میکنه به خاطر همین باهام بدرفتاری میکنه
اصلا دوست نداره برم خونه ی مادرم یا اقوام خودم اگه بدم حتما یه حرفی میزنه که دماغم در بیاد در صورتی که وقتی جاریم بره خونه ی مادرش یا اقوامش خوشحال میشه میگه نوههام یه حال و هوایی عوض میکنن
بچه ی من اگه سرما بخوره اصلا نمیان حالی ازش بپرسن فقط مادر شوهرم زنگ میزنه یا اگه بیاد ماسک میزنه که البته کار درستی میکنه این سری دخترم ۳روز بیمارستان بستری بود هیچکدوم از برادر شوهرام و پدر شوهرم یه سر بهش نزدن من از این ناراحت میشم که اگر بچه های جاریم مریض بشن مادر شوهرم میره کمکش شب تا صبح بیدار میمونه یا برادر شوهرم روزی چندبار می ره خونش و اگر کاری داشته باشه انجام میده  اما بچه ی من سرما بخوره میترسن بگیرن اصلا نمیان سمتش 
خب اگر قرار باشه مریض بشن از بچه های جاریم ممکنه بگیرن