بردارشوهرم با ما زندگی می‌کنه خسته شدم

الهی بمیرم با شیفتای طرح چجوری به کارای خونه میرسی من شوهرمم شغلش آزاده تو طرح بیشتر وقتا یا غذا از بیرون یا شوهرم یچیز ساده میپخت اگه خونه بود

اگرم نبود از خستگی هیچی نمیخوردم 

البته منم خیلی سختی کشیدم اوایل طرحم عروسی نگرفته بودیم خیلی بد بود

بنظرم الان تنها راه حلت اینه که برادر شوهرتو تحمل کنی یه بخاری هم بذاری تو اتاق شوهرت و خودت پیش هم بخوابین

به خداوندی خدا از مادرش بیشتر بهش میرسم ولی هیچ کی اینور قضیه رو نمیبینه فکر کردن من ظالمم واون مظلوم واقعا نمیفهمم درسته هیچ وقت جای مادرش نمیشم امادمنم فقط ۲۴ سالمه من اون ۴ ماهو همش باید پامیشدم شبا رومو میکشیدم که مبادا لباسم بالا پایین نشه همه اینارو بهرنظرت ۵ سال قبول کردن کمه من نامادری نیستم من قبل ازدواج این شرایطو قبول نکردم ولی کاریه که شده جز ماهم کسیو نداره ولی از دیروز هزارتا حرف بارم کردن که سپردمشون به اون بالا سری سرشون بیاد

اسی الان میبینه که همه بهش گفتن برو خونه پدرت وگرنه درست نمیشه ، ولی چون خانوادش مخالف بودن (که انگار حق هم داشتن) از سرکوفت شنیدن می‌ترسه... اسی جان بهانه هایی که میاری خیلی برام آشناست ، همه رو از زبون کسایی که با وجود بچه کارشون به جدایی کشید شنیدم ، همشون میگفتن میترسیدیم بگن نتونست یه سال بمونه و ... 

برادر شوهرت درسته بی درکه اما از اون بی درک تر شوهرته وقتی همسرت درک شعور نداره مردم نمیشه مقصر دونست

رسما کارگر اورده ببیخشید اسی انگار شمارو اورده برای کارهای خونه این که نشد زندگی باهاش صحبت کن این چه وضعیه

خدا هه خدا من باشم یک هفته هم نمیتونم تحمل کنم

آه اعصابم بهم ریختتا صفحه 6 خوندم،،، من بودم جمع میکردم میرفتم،،، این چه وضعشه اگه خانواده ش خیلی تو اولویت غلط کرد زن گرفت باهم ن خانواده ش ازدواج می‌کرد،،، 🤬🤬🤬🤬🤬

وای ازدست این شوهرا 

من یه برادر شوهر دارم مجرد بود هرروز مادرشوهرم زنگ میزد شوهرم میرفت بعد میومد خونه عصبانی الهی بمیرم پسرم دوساله بود میومد ذوق کنه بپره بغلش شوهرم بالگد پرت میکردش.. میگفت ننه م زنگ زده رفتم اعصابم خورد شد یه بار به مادرشوهرم گفتم بچتونو خودتون تربیت کنین اگه تواین لگد زدنا بچه من چیزیش بشه شما جواب میدین دیگه کمتر شد ولی هنوزم ادامه داره ولی شوهرم خسته شده ول کرده دیگه

خیلی باحالی😂😂

خوب دو تا واحد کنار هم بگیرید

یا یک خونه و دو طبقه

چرا شوهرت ازوواج کرد اصلا 

از همه بدتر چرا بهت احترام‌نمیزاره 

دلتو لااقل به دست بیاره 

اسی گفتی‌پرستاری؛ شیفت زیاد بردار همون بیمارستا بخواب ،