دلم یه شعر می خواد

یه توپ دارم،،،،قل    قلیهههههه

سرخ    و   سفید   و    آاااااابیههههه

میزنم زمییییییننننن،هواااااا میرههههه

نمیدونی تا،کجااااااا میره

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

تو را زن می خواهم آن گونه که هستی

از کیمیای زن چیزی نمی دانم

از سرچشمه ی حلاوت او

از این که غزال ماده چگونه غزال شد

از این که پرندگان چگونه نغمه سرایی آموختند

تو را چون زنانی می خواهم

در تابلو های جاودانه

چون دوشیزگان

نقش شده بر سقف کلیساها

که تن در مهتاب می شویند

تو را زنانه می خواهم

تا درختان سبز شوند

ابرهای پر باران به هم آیند

باران فرو ریزد

تو را زنانه می خواهم

زیرا تمدن زنانه است

شعر زنانه است

ساقه ی گندم

شیشه ی عطر

حتی پاریس زنانه است

و بیروت

با تمامی زخمهایش ، زنانه است

تو را سوگند

به آنان که می خواهند شعر بسرایند

زن باش

تو را سوگند

به آنان که می خواهند خدا را بشناسند

زن باش

نزار_قبانی#  

خوش باش که هر که راز داند🌹

داند که خوشی ، خوشی کشاند🌹

چقدر سخت تو را از خودم جدا کردم

و رشته رشته ی یک عمر را سوا کردم

اگرچه غصه ی دنیا به روی دوشم بود

ولی به جای خدا هم، تو را صدا کردم

به زیر بار غمت شانه ام شکست و ندید

کسی، که بعد تو با زندگی چه ها کردم

دریچه های نگاهم همیشه بارانی است

نگو که با دل تو ناصواب، تا کردم

اینو خودم گفته بودم🥲🚶‍♀️🕳

😂😂❤

زنده باید ماند در این مرگ اجباری

که اجبارش شده یک راه تکراری

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

به تو اصرار نکرده است فرایندش را

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرد خداوندش را

تو فاز شکست عشقی هستی ااااااا