سلام خانما این موضوع دختر 14 ساله ی یکی از اقوام دورمونه پدرش دعا نویس بود همه چی خوب بود تا اینکه همین دخترشون بدنیا اومد آخرین فرزند خوانوادشونه از وقتی بدنیا اومد مادرش زیاد میدید توی خونشون اجنه رفت و آمد کنه برای همین به شوهرش میگه دیگه دعا ننویسه ولی فایده نداره بازم میتونن ببیننشون تنها کسی که توی خونه اذیت نمیشد همین دختر بود یه بار وقتی مسافرت بودن دختره به پدرش میگه قراره تصادف کنیم کسی باورش نمیشه ولی واقعا تصادف میکنن و یا دختره به مادرش گفت یه نفر میخواد کولر و بدزده و واقعا کولرشون همون روز گفتن دزدیدن یعنی دختره میتونه اتفاقات بد پیش‌بینی کنه یه نمونه ی دیگش توپ محکم میخوره به چشم دختره ولی دختره میگه هیچی متوجه نشدم دو بار اتفاق افتاد انگار یکی همیشه مراقبشه یا بهش میگه چی درسته چی غلط هر مهمونی میره خونشون اون اجنه ها رو میبینن جز دختره یه بار دختره به پدرش میگه توی تاریکی سایه دیدم سایه ی خودم بودم میتونه وجود جنا و حس کنه ولی تنها کسیه که انگار یکی مراقبشه یا بهش آسیب نمیزنه حتی اگه کسی اذیتش کنه یا به دختره نزدیک بشه اون فرد آسیب میبینه😨😨چهره ی این دختر به گفته ی مامانش خیلی شبیه خالش هست که فوت شده!!! نظر شما چیه؟! اینا کین که مراقبشن این دختره واقعا چرا اینجوری میشه!!
داستان کاملا واقعیه تاپیک سرکاری نیست!!!
من خودم برام تعریف کردن موندم از ترس چی بگم شما چی😨😁
من اینو نمیدونم اما یک جادوگری بهم گفت اگر میخوای جادوگر واقعی رو کشف کنی ببین بچه دارن یا ن
جادوگران واقعی جن ها بچه هاشون رو تو نطفه خفه میکننیا تو نطفه ورد میکنن ب هیمن خاطر هیچ وقت بچه دار نمیشن
چه خوب
و منی که مثل سگ میترسم ولی باز اومدم
اگه بهشون دست رسی داری لطفا بهشون خیلی جدی بهشون بگو اصلا دخترو ازشون دور نکنن هر اتفاقیم افتاد دورش نکنن که دور از جون دخترشونو از دست مید ن
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
44 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
