نوجوون بودم یه سری برای یه کاری خونه یکی رفتم که وضع مالی خوبی نداشتن خانومه تنهابودو به اصرار مهمونم کرد و وقتی سفره رو انداخت فقط نون آوردو دوتا پیش دستی سیب زمینی سرخ شده با رب .(شاید توخونشون بیش از این چیزی نبود )
سر سفره های رنگارنگ زیاد نشستم ولی بهترین پذیرایی که شدم همون جا بود و هیچ وقت یادم نمیره .
چقد جالب
عزیزم چه مهربون
عمم خیلی نداره تو مسجد زندگی میکنه ولی میریم خونش سنگ تموم میذاره
خونه همکار بابام دعوت شدیم واااای الان میگم دلم میخواد زنش یه دلمه ای گذاشته بود یعنییییی هرررررچی دلمه میخورم مزه اون نمیشه انقد خوشمزه بود چرا یادم انداختی 😂
عروسی نوه دایی بابام انقدر غذا و دسرهاشون زیاد بود تا آخرین لحظه میشد غذا خورد و ترکید
ما هم رفتیم یه روستا یه پیرزن گفت بیاین خونه ما استراحت کنید. خیلی مهمون نواز بود ناهار نگهمون داشت. یه سفره باز کرد که توش نون خشک بود کمی ماست و پنیر هم آورد خیلی چسبید.
همین الا تاپیک اون خانومه بودم که میگف شربت درست نکرده پدرشوهره گلایه کرده از پذیراییش مرسی که آدمایی مثل شما هستن
دوست مامانم سه تا بچه کوچیک داره واقعا وضع مالیش خوب نیست اما منو خیلی دوست داره 😅 هروقت فسنجون میذاره برای منم میاره حتی بعد طلاق مامانم که من از مامانم جدا زندگی میکردم غذاهایی که دوست داشتم رو می‌آورد
خونه دوست شوهرم و زنداییم سفره ای میندازن ک دوس داری چارتا معده داشته باشی😍
سفره ش پربرکت
دوستم تازه عروس بود دعوتم کرد ناهار
انقدر زحمت کشیده بود و کشید
تزیین های عالی ،چند مدل غذا
خدا خوشبختش کنه
زنعموم اینا وضعشون خوب نیس اما هر چیزی بزاره بدونه من دوست دارم یه قابلمه برام از آژانس میفرسته خونشونم که مهمون باشیم دیگه هیچی
وضع مالی خودمون خوبه خدا را شکر
پدرم تره بار حجره داره
رفتیم خونه دایی ام ، زن بی شعورش دو تا موز را به ۶ قسمت تقسیم کرد گذاشت روومیوه ها 😡😡😡😡😡تعارف کرد هیچ کس میوه بر نداشت ،خودش فهمید چه غلطی کرده
احمق نخورده فرض کرده بود ، دفعه بعد که اومدن خونمون ،به مادرم گفتم یه پاکت پر بهشون موز بده ببرن
خودش فهمید غلط اضافی کرده ماه ها دیگه پیداش نشد
علاقه ای به سفره های چند جور غذا و رنگارنگ ندارم هرجا ساده تر پذیرایی کنن بهترین پذیرایی هست برام.فقط کله پاچه و خورشت به جلوم نزارن هرچی باشه حتی نون و ماست با جون دل میخورم.
