2777
2789

تجربه شخصی من واسه دیدن جن و خیلی چیزا دیگه 

اولی برمیگرده به بچگی خونه پدربزرگم یک اتاق داشت بالاش منم اونجا بودم شب بود دستشویی تو حیاط بود منم خب پله ها رو اومدم پایین دیدم یکی در میزنه فکر کردم عمو کوچیکمه رفتم باز کردم هیچ کسی نبود اومدم آب حموم باز شد درک درستی از جن و اینا نداشتم 

توی راه رو داشتم میرفتم که یهو یه چیز قد بلند سفید و خیلی پر نور دیدم اون لحظه فقط صلوات فرستادم دوتا سوره خوندم رفت از دستشویی منصرف شدم برگشتم بالا دقیقا روبرو بود همون لحظه عموم اومد پشت در فقط میدونم جیغ زدم رفتم بعدشم تا یه مدت همش عصبی بودم  اولش هیچ کسی باور نکرد تا مادربزرگم اعتراف کرد که این خونه سالها جن داره و از اون به بعد شروع شد اذیت کردنا که اون‌ خونه رو فروختن ....





حالا یه چیز جالب تر خونه خودمون تنها بودم هیچ کسی نبود رفتم حموم دیدم صدای مامانم میاد هرچی گغتم بله کسی جواب نداد اومدم بیرون تلویزیون روشن قابلمه روی گاز در یخچال باز از ترس فقط لباس پوشیدم که برم دیدم هرچی رو برمیدارم میزارم تو کیفم باز نیست دوباره صدام کرد ولی مامانم بیرون بود همون موقع هم پیام داده بود ولی من مامانم رو با همون چهر و لباس خودش دیدم😓نمیدونم‌ چجوری فرار کردم فقط رفتم دیگه تنها جایی نموندم 

ما تو روستامون یه دره داریم اونجا حقیقتا خونه ایناست کسی کم جرعت داره بره حتی توی روز هم صدا میاد و خیلی نشنونه هایی دیگه اینقدر فامیل ما از اون دره خاطره ترسناک دارن که آدم وحشت می‌کنه 



خواستم تجربه خودمو بگم‌ چون خیلیا میگن جن وجود نداره یا میگن جن نمیتونه جایی انسان باشه ولی می‌تونه شبیه اون‌ انسان بشه چیزی که صدبار دیدم 





به نام خدای مهربانم✨💌 امضام رو بخونید 😁یه دختر مهربونم ولی خب زود میرنجم زود آشتی میکنم درکل حساسم پس اذیتم نکنید🥺 تک فرزندم خیلی سختی کشیدم تو خانوادم ولی عاشقشونم  🥰 و یه چیز دیگه کفتر بازم برای همه خیلی عجیبه 🕊️ یه دختر چشم ابرو مشکی عاشق موهامم تیپ میزنم ولی چادریم خب دیگه همه چی رو گفتم😁یه عشق دارم بزرگترین آرزوم رسیدن بهش 🥺میشه دعا کنید ما دوتا بهم برسیم 😍من به دعایی شما ایمان دارم  انشاالله همتون حاجت روا باشید و دلتون خوش💞 لطفاً درخواست دوستی ندید  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اون همزاد مامانت بوده

همزاد یا جن فرق ندارن من اینارو از کسایی شنیدم که باهاشون در ارتباط هستن

به نام خدای مهربانم✨💌 امضام رو بخونید 😁یه دختر مهربونم ولی خب زود میرنجم زود آشتی میکنم درکل حساسم پس اذیتم نکنید🥺 تک فرزندم خیلی سختی کشیدم تو خانوادم ولی عاشقشونم  🥰 و یه چیز دیگه کفتر بازم برای همه خیلی عجیبه 🕊️ یه دختر چشم ابرو مشکی عاشق موهامم تیپ میزنم ولی چادریم خب دیگه همه چی رو گفتم😁یه عشق دارم بزرگترین آرزوم رسیدن بهش 🥺میشه دعا کنید ما دوتا بهم برسیم 😍من به دعایی شما ایمان دارم  انشاالله همتون حاجت روا باشید و دلتون خوش💞 لطفاً درخواست دوستی ندید  

اینکه جن دیدی وایسادی صلوات فرستادی و دوتا سوره خوندی خیلی خونسرد باحال بود ولی عموتو دیدی جیغ زدی😑😑😑😑

ما در طول آسیب هایی ک میبینیم عاقل میشویم نه در طول زمان🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
همزاد یا جن فرق ندارن من اینارو از کسایی شنیدم که باهاشون در ارتباط هستن

اوهوم کُلی گفتم...چون هرکس یه همزاد داره که کاملا شبیه خودشه

 😁😏? 'How you doin                                                    ایرانِ آزادِ من🖤🕊

رخدادی عجیب در ماه محرم

واقعه عجیبی در یکی از ایام ماه محرم سال‌های دبستان، یعنی هنگامی که در کلاس سوم یا چهارم تحصیل می‌کردم، برایم رخ داد که هنوز خاطره خوش آن لحظات، در ذهن من باقی مانده است، هر چند ماهیت آن حادثه را به طور دقیق نمی‌توانم توضیح دهم.

واقعه از این قرار بود که من در یک ماه محرمی، روز دوازدهم، موقع اذان صبح از خانه خارج شدم و برای نماز صبح به مسجد پشت خندق (مسجد ولی عصر فعلی) رفتم وارد حیاط مسجد شدم، و در کنار حوضی که در سمت چپ قرار داشت، نشستم و مشغول گرفتن وضو شدم. پدرم داخل مسجد رفته بود و نماز جماعت صبح هم شروع شده بود. من همانطور که در کنار حوض نشسته بودم و در حال وضو بودم، احساس کردم حیاط یک مرتبه روشن شد، مثل اینکه نورافکنی به تابش درآمده باشد. در آن حال حس کردم نور از بالا می‌تابد، سرم را بلند کردم یک شی نورانی که تقریبا مکعب مستطیل بود و حدود دو متر طول داشت و عرض و ارتفاع آن هم حدود یک متر بود، دیدم که از بالا به سمت داخل حیاط مسجد به آرامی در حال فرود آمدن است. احساس می‌کردم افرادی داخل این هودج نورانی نشسته‌اند، ولی چیزی جز تلالو نور نمی‌دیدم،بعد دیدم آن شی نورانی در شمال شرق مسجد فرود آمد. آنگاه پس از چند دقیقه توقف، بلند شد و به حرکت درآمد. در هنگام برخاستن هودج، علی‌رغم اینکه برای نماز صبح می‌خواستم داخل مسجد بروم، بی‌اختیار دنبال آن به راه افتادم و دیدم پس از عبور از تکیه‌ی مسجد پشت خندق به تکیه‌ی بعدی، یعنی تکیه‌ی ((بیرون‌دژ)) رفت و در وسط آن تکیه فرود آمد،فاصله این دو تکیه شاید حدود دویست متر بود. پس از آن هودج دوباره بلند شد و در فضا به راه خود ادامه داد و من هم در کوچه آن را می‌دیدم. هودج به سمت شرق (سمت مشهد)حرکت کرد و بعد از چند دقیقه از نظرم غایب شد. در حالی که احساس عجیبی به من دست داده بود و از خود بی خود شده بودم، احساس یک شعف بی‌نظیر معنوی توام با کمی ترس و وحشت داشتم. پس از این ماجرا به سوی مسجد بازگشتم. وقتی به مسجد رسیدم، نماز جماعت صبح تمام شده بود. همان وقت در ذهن کودکانه‌ام به نظر می‌آمد که ارواح مطهر معصومین و فرشتگان با این هودج آمده‌اند و به این تکیه‌ها که محل عزاداری سالار شهیدان بود، سر زدند. این ماجرا خیال نبود، اتفاق افتاد و کاملا آنرا به چشم دیدم. البته همان وقت داستان را برای پدرم تعریف کردم که چنین منظره‌ای را مشاهده کردم. این حادثه یکی از حوادث به‌یادماندنی در تاریخ زندگی من است که با گذشت سال‌ها، هنوز ماهیت وابعاد آن برای من مشخص نشده است.

می ترسم ها ولی میام 

من به چشم ندیدم ؛فقط تو خواب دیدم که اومد در خونه مامان بزرگم رو زد و گفتم تو کی هستی ؟ گفت جنم 

تقریبا ۲۰ سال پیش

ولی همیشه حسش می کنم ولی ندیدم 

حس می کنم اگه دقت کنم و باور کنم می بینمش ولی زود بسم الله می فرستم و فرار می کنم

برای شاغل شدنم صلوات بفرستین ، اگه فرستادید بگین منم برای شما بفرستم

خونه ی پدر بزرگ منم توی روستاست و همه ی اقوامونم همینطور،توی این روستا هم پرررر از جن و این چیزاست اخه یجورایی واسه خیلی از ادمای روستا همچین اتفاقایی افتاده،حتی مادرم،خالم،چن تا از دایی هام،زن دایی هام،پسر دایی هام و بقیه هم تا حالا دیدن،منم یجواری انگار از بچگی احساس میکنم که چند نفر نگام میکنن،دوبارم انگار صدام زدن،خیلی هم پیش اونده انگار دیده باشمشون یجورایی همیشه هم دووبرم حسشون میکنم،خونه ی پدربزرگ منم خیییییلی قدیمیه،و تاحالا خیلی سده که انگار توی خونشون چیزی دیده باشن😬

حالا باید حال داشته باشم تا بتونم تعریف کنم😅

یک عدد استارسید از نژاد لیرا هستم (حال ندارم درباره استارسید دیگه توضیح بدم خودت برو تو گوگل سرچ کن  )~،،~من شاهم نه ملکه کسی  ~،،~یک عدد کیدرامر..اوتاکو و حدودی کیپاپر 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792