منم اول چادری بودم بعد ک ازدواج کردیم اومدیم شهر دیگ من گفتم چادر نمیخوام اونم دیگ منو بیرون نمیبرد تنهایی میرفت بیرون منم تو شهر غریب همش توخونه تنهابودم دیگ یک سال همینجوری گذشت تا اینکه من بهش ثابت کردم اگر چادر نمیخوام دلیلش این نیس ک میخوام جلب توکنم یا بد بپوشم فقط نظرم اینه باچادر یا بدون چادر ادم میتونه درست بپوشه و خلاصه یواش یواش صبر کردم و تلاش کردم ب خواسته های دیگه اش احترام بذارم ک اونم ب خواسته من احترام بذاره الان ۳سال از زندگیمون میگذره و من دیگ چادر سر نمیکنم مشکلی هم نیس
دقیقا مثل منی منم حرف نمیزدم چون واقعا شخصیتم این‌شکلی بود ک نمیتونستم داد برنم یا بددهنی کنم و موقع دعوا فقط ساکت بودم اون بیشتر عصبی میشد اصن نمیدونستم چکار کنم خیلی بچه بودم ولی نمیدونم اخرش دیگ خجالت کشید یا نتیجه صبرم بود ک رفتارش خوب شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
