فلج خاب یا بختک کسایی ک اتفاق افتاده بیایید بخونید جواب بدین لطفا

من مبنای علمی براش پیدا نکردم

چون هربار تنهام بختک روم میفته.اگه فلج یا هرچیز علمی بود،توی زمانی که تنها نبودم هم پیش میومد

روحت خیلی شلوغه😁

من وقتی میخوابم یه خواب میبینم تو همان مکانی که خوابیدم چشام بستس ولی همچی واضح تر از خواب عین واقعیت هرچی جیغ میزنم صدام بالا نمیره

من دو سال تمام فلج خواب میشدم من باهاش حتی تمرین پرواز روح کردم اولش تا مرز سکته رفتم بعد فمیدم خیلی چیز جالبیه که نمیتونم اینجا بگم....فقط بگم این رو بهش میگن خلسه ینی انسان به حالت خلسه می‌ره

دلیل علمی هم داره . یبار یه دکتره تو تلویزیون کامل توضیح داد ولی من درست یادم نیس مثلا میگف مغزتون زودتر بیدار شده یه همچین چیزایی. چشماتون میبینه ولی بقیه اعضا هنوز خوابن. 

نگرانشم نباش هی بهش فکر نکن درست میشه 

اما خیلی اذیت کننده و ترسناکه خیلی بهتون حق میدم من تجربشو ندارم ولی همسرم چند بار اینجوری شده

من وقتی با استرس میخوابم یا برای چیزی عجله دارم اینطورمیشم ریلکس بخواب و برای بیدارشدنت عجله نداشتخ باش

تو ذهنت بهش اصلا فکرنکن 

قبل خواب آیه الکرسی بخون

عزیزم بر اساس تجربه بهت میگم یه دعا بگیر اگه شهرتون سراغ داری دیگه خوب میشی 

من هر وقت پرخوری کنم حتما این حالت برام پیش میاد ولیخب شده تو حالت معمولی هم اینجور شدم خیلی بده

منم واسم اتفاق افتاد. حس خیلی بدیه میخواستم شوهرمو صدا بزنم نمیتونستم حرف بزنم. میخواستم تکون بخورم نمیتونستم انقدر ترسیده بودم. خیلی حس بدیه. به نظرم از آشفتگی ذهنی میاد وقتی قبل خواب با استرس و اضطراب بخوابی

منم همینطورم و وقتی ب کمر بخوابم

اما شاید خیلی بش فکر می‌کنی یا ترسشو داری هرشب میفتع روت

هموز نفمیدم چشم وقتی بستس چطوری میبینه؟چون این بازتاب نوره که باعث دید میشه

مبنای علمی داره و وقتی خیلی خسته و بدن کوفته داشته باشید اتفاق میفته. دلیلش هم اینه که به محض رفتن به رختخواب اندامها خواب میرن اما مغز هنوز در حال فعالیته پس فرد تصور میکنه که بیدار و هشیاره اما یه چیزی روی بدنش افتاده و جلوی حرکتش رو گرفته! در حالیکه اینطور نیست فقط مغز هنوز داره محیط رو پردازش می‌کنه اما اندام به خواب سنگین رفتن و قدرت حرکت ندارند همین.

والااین نمیدونم بختک به حساب میادیانه،،ولی اینجوری بودکه حس کردم دارم خفه میشم،،حس میکردم اگه کسی بلندم کنه خوب میشم اماشوهرم خوابببب،،بعدهمه جاسیاه ووحشتناک شد،،انگارمیخواستم بمیرم به شدت ترسیده بودم ویه جورایی فکرمیکردم دارم میمیرم،،همه جاسیاه بودیه سیاهی عجیب مثل اینکه تویه محیطی باشی که زمین واسمان وهواش ازقیرباشه