ایندفعه جایی پیش اومد هیچ کاری ازش نخواستیم بگو تو برو بشین سابقه کند کاری داری ...یکی باید کارای تورو رفع و رجوع کنه
خو معلومه حسوده یه چیزی بگم بهت آدمی که اینطوریه روحش همیشه درعذابع ولی تو نشو یکی مثل من که براخودت بزرگش کنی و سرآخر مریضو افسرده بشی این آدمای سمیو فقط باید دوورشون نباشی
بچه ها پشت سر من حرف زیاد زده که به گوش شوهر و مادر شوهرم رسیده.
یه کاریم کرده که نمیخوام بهش تهمت بزنم ولی اگر هستین همینجا تعریف کنم
یادم نبود اینم بگم
یبار هم اومد خونم قلیون میخواست درست کنه زغال از دستش افتاد فرش من سوخت فرش انقد خوشگل بود از این گل برجسته های گردویی
نمیتونم انقد رک تو روش بگم... هم ادمیم که انگار تو لحظه دهنم قفل میشه هم نمیخوام دعوا راه بیفته چون از من بزرگتره و عروس اول خانوادست...
من خدا رو شکرررر شوهرم پشتمه و خودش میبینه کارای زن داداششو برای همین دائم میگه تو خودتو ناراحت نکن این داره ذاتشو نشون میده.
حتی مادر شوهرمم میدونه
ولی خوب ادم خونه تازه عروس اینکارا رو بکنه و بی تفاوت باشه مگه میشه حرص و جوش نخورد کل خستگی مهمونی به جونم موند به خدا
نه عین خودت تلافی کنی زشته و کوچیک میشی
نمیدونم مثلا دعوت کن
خواست کمک کنه
بگو قول میدی یهو اتفاق نیوفته و خورشت چپه نشه؟
یا مثلا تو خوته مادر شوهرت کمک کردنی یهو بگو انگار فقط تو خونه ما اتفاق میوفته اینجا نه
همچین چیزایی
چه بیشعور دیگه دعوتش نکن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
