من پدر خیلی بی منطقی دارم به قدری بی منطق هستش که اصلا حرف سرش نمیشه من تهرانم و پدر مادرم شهرستان خیلی دلم تنگ میشه و دوست دارم زود به زود ببینمشون الان به اصرار من اومدن و من اشتباه کردم و پسرم دو سالشه و دوست داره پیش اونا بخوابه الان من سرما خوردم و احساس میکنم پسرمم کمی بیقراره میترسم شب تب کنه و باید هوشیار بخوابم چک کنمش میگم اینجا بخوابم بابام میگه نه اینجا نخواب گفتم باشه پس شب میام چکش میکنم میگه نه لازم نیست چک کنی ما هستیم. بلاخره میترسم خوابشون ببره و از تب بچه بیخبر بشن گفتم پس پیش خودم میبرم بخوابه که هوشیار بخوابم وایساده با من دعوا گرفته که پس ما فردا میریم😢 خب من چه کنم نه میذاره بیام چکش کنم نه میذاره ببرمش پیش خودم🥺