والا منم نمیدونم تکلیفم چیه...
بچه رو میترسم از ایندش
هر روز کلی فکروخیال که اگه خدا میخواست میشد دلم نمیخواد به زور از خدا بخوام....
از طرفی به شوهرم نگاه میکنم عذاب وجدان میگیرتم
اصلا نفهمیدم این ۸سال چجوری گذشت..
دقیقا...
من ماه محرمی دلم خواست تو خونم روضه و دعا باشه بدون هیچ انگیزه ایی ....
هرکی اومد فک کرد نذر بچه دارم...
همه از دور و نزدیک میگفتن خدا حاجت دلتو بده چنان با سوز که نگو.... خیلی خودمو کنترل کردم که حرفی نزنم😊
اینقد که اطرافیان کمبود بچه منو حس میکنن خودم حس نمیکنم🙄
عزیزم نگران نباش هرچی خدا بخاد همون میشه...خودتو بسپار به خدای مهربون تو ظلمی در حق همسرت نکردی که مگه دست خودت بوده؟!انشاالله دامنت سبز میشه فکر عذاب وجدان و ظلم و....نکن آدم گاهی وقتا دلش میسوزه برا طرف مقابلش وقتی آدم مشکل از خودش باشه اما خب چه میشه کرد همسر داشتن و ازدواج برا روزهای شیرین و تلخه دیگه اگه تو روزهای سخت همسرت کنارت نباشه کی میخاد باشه؟ اینو از من ک تجربه دارم بشنو💔
