یکی از دوستای خاهرم مامانشو همه میشناسن همه هر روز با ی نفر هست و دختره خودش خیلی خوبه ولی مامانش
خودم ی هم مدرسه ای داشتیم س روز در هفته پیشه دوستش بود
پدر نداشت ولی مادر داشت اونم هین خیالش نبود
ی دختر چند ساله پیش اینجا بود از شیراز اومده بود ولی قومیتش اینجایی بود
مادذش مرده بود نمیدونم یا طلاق کرفته بود
ودرش اعتیاد داشت و اصلا عینه نیالشم نبود دخترهم هر شب توی پارکا بود و گله گله سرش دعوا میکردن
ی داداش داشت میگفت این ناهر من نیست و ب خاخری قبولش نداشت و اصلا باهاشم مرف نمیزد
اخرش از بهزیستی اومدن و بردنش
گذاشتنش کانون
دختره هر شب لنز میذاشت ارایش میکرد میرفت بیرون تا نصفه شب
اینجا خیانت خیلی زیاده خیلی و من با چشای خودم میبینم
ی نفر دیگه هست شوهرش روی کامیون کار میکنه ولی با ی مجرد دوسته و خودشم توی ی جا کار میکنه انقدر خرج پسره میکنه ک نگو
انقدر نازه پسره رو میخره
ی پسره س ساله هم داره زنه