دقیقا مثل دوست من ...
شوهرش شریک کاری بودباداداش کوچیکش
آخرسرکاری کرد جاری وبرادرشوهرش بازندگیش
ازایران رفتن
شراکت کاری این مدلی اصلا آخر خوبی نداره
من بخدا اصلا مقایسه نمیکنم و کاری بهشون ندارم.با اینکه اون از خیییلی نظرها نسبت به من آزادتره و به نظرم اصلا نباید به من حسادت کنه اما اونا نمیدونم چرا اینطوری هستن.برام دعا کن انشالله درست شه و سرشو از زندگی من بکشه بیرون.بخدا خسته شدم از بس که بخاطر اونا باید دست به راه پا به راه باشم که فلان چیزو نفهمن فلان کارو نفهمن.
خب مگه بلیطاتونو نخریدید؟اونا رو که نمیتونه کنسل کنه
زن عموی منم همیشه سرش توزندگی مامان وبابام بوددرحدی که مامانم که بارداربوده پسته میخورده زنعموم دیده رفته خونه باشوهرش کلی دعواکرده
آخرش زندگی مامان وبابای من خراب شدطلاق عاطفی گرفتن الان ۱۳ساله جداازهم زندگی میکنن
اصلا نگو رفتنی هستیم یا نه؟ چون اینجوری خودت به فکرش میندازی که میتونه نره اونم میگه بذار ببینم چی میشه شوهر منم همینجوریه
شما از الان برنامه بچین که چه جاهایی برید برای تفریح و خرید و یا چه هتلهایی میتونین برید چه قیمتایی داره و یا اینکه چه وسایلی میخوام بخرم (بگو اونجا مثلا گپ های خوبی داره یا رو تختی های خوبی داره)
این موارد رو سرچ کن و بهش بگو اصلا خودت رو ناراحت یا دلواپس نشون نده
نه هنو نخریدیم.تازه چند روز پیش رفتم واسه بچه ها پاس بگیرم و مال خودمو تمدید کنم که شناسنامه یکی از بچه هام نبود قرار شد چند روز دیگه همسرم بره فرم پر کنه بعد بریم الانم ازش بپرسم رفتی یا نمیری میدونم که پیش خودش میگه این زن تو فکر رفتن خودشه و به مشکلات منو برادرم توجهی نداره.نمیخوام تو ذهنش زن بی فکر و خودخواهی باشم.موندم چه کنم بفهمم منصرف شده یا میریم
خیلی ببخشید ولی خب چه نیازه خانواده همسرتون از ریز مسائل شما خبر داشته باشن
میتونین مقصد سفر رو به کسی نگین و بگین همین شهرهای اطراف میرین واسه مسافرت
یا واقعا اعلام خرید نیم ست اصلا نیاز نبود.
حتی اگر جاریتون هم چشم و خم چشمی داشته باشه به نظرم زندگی شماهم یکم زیادی رو هست برای بقیه
مخفی نگه دارین تا بحثی هم پیش نیاد
نمیشه.اصلا امکانش نیست.به همسرم گفتم دیشب تو دیگه کاراتو کردی برو سر کار ساخت و سازت مغازه رو بسپر برادرت بعد گفت نمیشه فکر میکنی اون برای من دلش میسوزه؟دو روزه همه چی رو به فنا میده.جدا نمیشه بشن.چون پدرشون هم فوت کرده و همسر من برادر بزرگه همه ازش توقع ندار همچین کاری کنه
بنظرم عاقلانه‌ترین کار این باشه که کنار همسرت بمونی و صبر کنی تا اون تصمیم بگیره.
با توجه به شرایط شما، نمیشه بی‌گدار به اب زد. دیگه متاسفانه گیر همچین آدم بی ارزشی افتادید و بهترین راه اینه که کارهایی که میخواین، رو به روشی انجام بدین که کمترین مشکل رو ایجاد کنه.
برای بلند مدت هم راهی پیدا کنین که کم کم جدا بشین از این شراکت.
اینا درست.....ولی گاهی بقول شما باهمه ی تلاشها میبینی خدا صلاح نمیدونه چیزی بدست بیاد. حسادت هم با حسرت فرق داره عزیزم. من خدم سعی میکنم حسادت رو بزارم کنار چون اثر بدش تو زندگی خدم میاد. اما حسرت رو‌نمیتونم ترک کنم دلم میخواد خدا به منم بده
