دیشب یه تاپیک زدم که عاشق شوهرم هستم اما اگه پدر و مادر عاقلی داشتم ازدواج نمیکردم
حالا میخوام اینجا تنها یکی از دلایلشو بگم
شش ساله ازدواج کردم و بچه هم ندارم
وضع مالی شوهرم هم خوبه
یه مادر شوهر و سه تا خواهر شوهر دارم فوق العاده حسووووود
پدرشوهرم خیلی دوسم داره و این چهارتا خیلی حسادت میکنن اولا خب میگفتم چیزی نی مهم نی بالاخره زنها همینن
( ولی خواهرانه بهتون نصیحت میکنم حس حسادت هیچ کس رو نسبت به خودتون دست کم نگیرین. اگه حسادت چیزی نبود خدا تو قرآن درموردش اینقدر آیه نمیاورد و داستان تعریف نمیکرد و حتی تاکید میکنه که از شر حسود وقتی که حسادت میکنه به من پناه ببرین)
و حسادتشون هم تنها به این دلیل نیست. من از همه نظر ازشون سرتر هستم و همه جا فامیلاشون ازم تعریف میکنن
خلاصه دوساله مدام از من بدگویی میکنن پیش پدرشوهرم که مثلا منو از چشمش بندازن
اینم به درکککککک اصن برام مهم نی تو چشم کسی باشم یانه ولی ولییییی
شوهرم یه مغازه داره که با پدرشوهرم شریکی خریده اما ۶ دنگش به اسم پدرشوهرمه و قرار بوده کل مغازه مال شوهرم بشه ینی پدر شوهرم میخواسته سه دونگ خودش رو هم به شوهرم ببخشه به خاطر اینکه شوهرم خیلی به خونوادش کمک کرده که دیگه بماند اما اینقدر اینا پچ پچ میکنن پدرشوهرمو بردن تو حاشیه و به رفتارای من حساسش کردن... مثل اینکه تولد پدرشوهرم بوده همه اینا جمع شدن براش کیک درست کردن و تولد گرفتن بعد بهش گفتن تو که اینقدر طلا رو دوس داری پس چرا اون دوستت نداره. چرا تولدت رو تبریک نگفت چرا نیومد
در صورتی که اصن به من چیزی نگفته بودن!
تو این شیش سال اصن بین اینا باب نبود که تولد پدرشونو زنگ بزنن تبریک بگن چه برسه به اینکه جشنشو بگیرن و منم اصلا نمیدونستم تولد این بنده خدا چه تاریخی هست!!!!!
نگو تولد یه نقشه بوده برای من و شوهرم که آبو گلالود کنن واسه مخ زنی
حالا از اون روز تا الان پدرشوهرم با ما سرسنگین شده که هیچ سر مغازه شریکی ش با شوهرم هم داره اذیت میکنه
من خلاصه گفتم این مسائل مال یه سااااله
میگه مغازه رو میخوام بفروشم تو و خواهرا ارثتونو بردارین
جالبه ۶ دونگ مغازه رو هم جزو ارث داره حساب میکنه در صورتی که ۳ دونگشو شوهرم خوش خریده و مال خودشه. اگرم قراره ارث و وراثتی سر مغازه بشه فقط میتونه رو ۳ دونگش تصمیم گیری کنه اما الان میگه نه تو کمک کردی مغازه بگیریم قرار نیست سه دونگش مال تو بشه مغازه مال همه ست
الان کل مغازه رو نمیخواد ببخشه که هیچ سه دونگ شوهرم رو هم داره از چنگش درمیاره
.
به خاطر چی به خاطر حسادت دور از جون شما چهارتا آشغال
ولی خداوکیلی ببینید چه نقشه تمیزی چیندن برامون اصن مو لای درزش نمیره!
.
.
این فقط یه برگه از زندگی مشترک منه📚📖
برای همین دیشب اون پست رو گذاشتم که کاش ازدواج نمیکردم
والسلام