2777
2789
عنوان

اونایی که صبور هستن در مقابل خانواده ی شوهر بیان

| مشاهده متن کامل بحث + 354 بازدید | 58 پست
پدرشوهر منم فقط مایحتاج خونه رو فراهم میکنه بقیه کارا رو مادرشوهرم از پسراش انتظار داره همه کارا رو دوش شوهر منه از دکتر بردن تا خرید کردن برای دخترش....
مامان سه قلوهای زلزله🤕🤒🤯

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

واقعا خیلی بده گاهی احساس میکنم اونقدر همسرش داخل آدم حسابش نکرده الان از احساسات مادرانه نهایت سوءاستفاده رو برای جلب توجه و کنترل پسرهاش میکنه و لذت میبره یا مثلا همسرش خیلیییییی زود خودشو بازنشسته کرده بوده و اصولا کوفت هم نداشتن! الان میره عینک بر میداره ٤ میلیون به حساب بچه ها! آخه چرا؟ این چه کاریه؟ میاد اعلام هم میکنه که مثلا ک و ن مارو بسوزونه، خیلی عقده ایه متاسفانه!
فکر کن؟! حالا یکی نیست بگه نمیخواد از جیب دیگران کار خیر بکنی زورکی! گاهی خر همسرم رو میگیره که توی شهرستان مون فلان کس محتاجه فلان قدر بده براش! مستمری داره به اضافه پولهایی که از چهار تا پسر میگیره، تقریبا صفر ریال خرج داره، چون با بچه هاش زندگی میکنه موندم این همه پول رو میخواد چکار و چرا اینقدر دله است؟
سلام عزیزم مادرشوهرمن که خیلی بهم حسادت میکنه خیلی واقعا تو بارداریم وحتی روز زایمانمم اذیت کرد بماند روز عروسی چه گندی زد........ منم خیلی حرص میخوردم اما الان اصلا برام مهم نیستن خیلی پیششون بی تفاوت میشین.مادرشوهرم یه گروه تو ت ل گ ر ا م تشکیل داده که خودشو شوهرشو ۲تا پسراشو با منو توش گذاشته .......هی میاد سلام میده احوال پسرمو میپرسه اما من اصلا صمیمی نمیشم جلوی شوهرمم خودمومشتاق نشون نمیدن.اخه خیلی سرم آوردن خیلی........ طوری که ۵ساعت بعد زایمانم کاری کردن که شوهرم بنای طلاق رو بذاره دعوای اساسی راه انداختن اونم سر هیچی....... من که ازشون نمیگذرم میسپارمشون بخدا من ۵ساعت بعد زایمانم دوست داشتم بخوابم ارامش داشته باشم اما داشتم گریه میکردمو واز حرص دستامو به هم میکوبیدم....... ..... فقط میسپرمشون بخدا........ هرچند الان شوهرم پشتمه و متوجه خیلی اشتباهاتش شده اما دیگه چه فایده من هیچ لذتی از روز زایمانم نبردم هیچ کس بهم تبریک نگفت........ بخاطر همه ی اینها دیگه باهاشون سرد شدم رفتاراشون دیگه به چشم نمیان
تمنا میکنم برای شفای برادرم دعا کنید خیلی دوسش دارم......5 صلوات هدیه به اقا عباس بن علی انشا.... همه مریضا شفا پیدا کنن.....امین
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز