سلام امیدوارم ک حالتون خوب باشه
من واقعا نمیدونم باید بخندم یا گریه، و حرفایی ک میگم کاملا جدی گفت بهم و اصلا شوخی و.... نبوده
من عقدم و خونه داره نامزدم و مهر ماه هم میرم سر خونه زندگیم... من تو چند باری ک رفتیم خونمون خاستم یچیزی درست کنم بشدت عصبی میشد و من دلیلشو نپرسیدم ...
الان ک ماموریتع من خونمونم نزدیک ی هفتس من دارم آشپزی میکنم و کار های خونمونو کامل انجام میدم... مامانم پاش بریده کار نمیکنه...
خلاصه امروز دیدم خیلی عصبیع گفتم چرا انقد کلافه ای گفت من اگ میتونسم آشپزخونه رو حذف میکردم رفتیم سر خونه زندگیمون حق اینکه بری تو آشپزخونه نداری مگه اینکه مهمون اومد😐 گفتم چرا گفت کسی از گشنگی نمرده ....ادامشو میگم