سلام من یه هفته ای میشه بابام تو بیمارستان بعد الان آوردن ش اینجا شهری که ما ها زندگی میکنیم رگ های قلبش گرفته س بيمارستانم از خونه ما دوره من هنوز نرفتم سر بزنم شوهرم دبروز رفت.. ابجیام همه رفتن منم دوست داشتم برم هنوز یک رگش مونده باز کنن.. بعد دیروز خیلی ناراحت بودم گریه کردم شوهرمم گفت چیه مگه مهد کودک راه انداختم بچه ای و فلان منم گفتم اگه ابن اتفاق واسه خونواده خودت می افتاد همین کارو میکردی ادامه داره بخونین
مهم نیس طرف چشمش کوچیک باشه یا درشت من آدم میشناسم نابیناست ، ولی محبت رو خوب میبینه ....ب زندگی ای ک آدما ب نمایش میذارن غبطه نخورین...یه فروشنده قشنگ ترین جنس هاشو تو ویترین میچینه اگه جرعت حرف حق زدنو نداری لاقل برا کسایی کع چرت و پرت میگن دس نزن🤜 دوستعزیز تا وقتی ک خودتو ب خریت زدی نزدیکم نشو اطراف من طویله نیس...ی عده هستن وقتی بیکار میشن حالتو میپرسن شمام هر وقت بیکار شدین جوابشونو بدین....آدم خوبی باش اما وقتت رو تلف نکن ک اینو ب همه ثابت کنی... ب پای علف هرز هر چقدرم آب و کود بریزی برات میوه نمیاره پس مواظب باش برا چ کسی و چ چیزی وقت میذاری🌵🌱اگه همیشه فک کنی حق با توعه هیچی از زندگی یاد نمیگیری..... از دیروز بیاموز ، برای امروز زندگی کن و امید ب آینده داشته باش
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
گفتم مامانت کرونا گرفت داشتی خودت رو هلاک میکردی هروز میرفتی بعد عصبانی شد گفت بپوش میبرمت خونه ابجیت خلاصه یه بحثی کردیم و شد شب محلش نذاشتم جامم تو پذیرایی انداختم وای چشتون روز بد نبینه یعنی خدا دوستم داشت یه چی شد
بعد شوهرم بدش میاد من تو نی نی سایتم آخه من نمیدونم رو چه حسابی این رو میگه یه بار دبد چند سال پیش بعد دعوا کرد گفت اگه ببینمت خودت میدونی و من خلاصه دیشب فک کردم خوابه 😑😑اومدم داشتم تاپیک زهرا خانوم رو میخوندم اومد بالا سرم
یعنی من فقط تونستم صفحه رو ببندم دبگه تا بچه رو نتونستم پاک کنم انقد ترسیدم انگار قتل کردم یا با مرد غریبه چت میکردم 🥺🥺🥺خلاصه گفت گوشیت رو بده گفتم نمیدم به زور ازم گرفت گوشی هم تو اون کش و واکس خاموش شد
روشن کرد یعنی به لرزه افتادم اگه میدید نابود میشدم خداروشکر همه رو چک کرد جز گوگل الان حق رو به کی میدین من بیشتر از اینم ناراحتم بابا من اینجوری شده الان همه خواهرام و شوهراشون نوبتی وایمیست مراقب این فامیلاش اومدم از شهرستان میخواد دعوتشون کنه فردا از ابن خیلی ناراحت شدم درک نداره الانم ابجیم زنگ زد میگه ما برنامه ریزی کردیم امروز مامانم وای میسته فردا تو میخوام بهش بگم فردا میرم وایمیستم پیش بابام حوصله مهمون داری تو رو ندارم