من یه اخلاقی دارم نمیدونم طبیعی یا نه مثلا خسته شدم از تنهایی دوست دارم وارد یه رابطه بشم در حد دوستی البته محازی بعدش که طرف رو میبینم یهو زده میشم خوشم نمیاد اصلا وارد رابطه دوستی با هیچ پسری بشم یا مثلا یه پسری رو قبلا آرزوم بود بیاد خواستگاری ک باهاش ازدواج کنم ولی وقتی دقیقا میاد خواستکاری دلمو میزنه واقعا چرا اینجورم من ؟؟؟؟پسرعمم هم چند سال پیش بهم ابراز علاقه کرد من قبلا خوشم ازش میومد ولی وقتی که ابراز علاقه کرد اصلا خوشم ازش نیومد حتی وقتی اومد خواستگاری من خودم گفتم نمیخوام نتونستم بهش علاقه مند بشم چون یه ماهی هم باهم در ارتباط بودیم
یا مثلا یه مدتی دوست دارم ازدواج کنم بعدش که خواستگار میاد اصلا دوست ندارم ازدواج کنمم
چرا خوشت نمیاد دلیلش چیه
خوب چون متهل نیستی پس گزینه فقط طلاق حذف میشه
میمونه گزینه برو مشاورع
چند سالته عزیزم
خوب بنظرم اشکال اینه که اتفاقا خیلی زود رفتی سراغ این داستانها.هنوز18سال دارین و نباید اینقد حدی به تشکیل زندگی فک کنین
سلام عزیزم شما لر هستین تو یه تاپیک دیدم ک گفته بودین میشناسین
اخه من خواهرم ی خاستگار لک از بروجرد داره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
