سلام خانما خونه ای ک ما توش مستاجریم خیلی داغونه بیشتر از سی سال ساختشه خیلی قدیمیه تمام درو پنجره ها خراب و زنگ زده کابینتا زنگ زده و دراشون یکی درمیون کنده شده تو زمستون از بس رطوبتیه ک دیوار و وسایل کپک میزنه تابستونا هم از جک و جونور پر میشه به دور از امکانات و تو حاشیه شهره صاحبخونمون بغل خونه ماشین تعمیر میکنه و حتی وقت خواب از سروصدا آسایش نداریم بخدا بچم روانی شده یه اتاق از خونه رو صاحبخونه رو به حیاط خودش کرده و اتاق نداریم و مدام تو اون اتاق رفت و آمده و حتی نمیتونیم راحت حرف بزنیم شوهرم گفت یکسال بشینیم پامیشیم ولی الان بعد یک سال زده زیر حرفش امروز باهم بحث کردیم من گریه میکردم و اون فعش میداد و به جای اینکه درک کنه میگفت از سرتون زیادیه و خلاصه دعوا کردیم بعد متوجه شدیم همسایه داخل اتاقین ک تو خونمونه امشب تو کوچه یجوری نگام میکردن خیلی ازشون خجالت میکشم خسته شدم از این وضعیت بنظرتون چیکار کنم دیگه روم نمیشه برم بیرون
إی بابا
درکت میکنم همین
🥺🥺😔😔
بچه رو بردار ببر خونه پدریت عدم تمکینم زد میری میگی خونه ای که اجارا کرده یه اتاقه کنار محیط کارگاهی که در شان من نیست
ول کن بابا خب حرف دلت رو زدی ،چیزی نگفتی که
همه دعوا میکنن.عادیه.
ولی به هر نحوی شده همسرتو راضی کن پاشین.با این شرایطی که توضیح دادی اونجا جای زندگی نیست.
...ون لقشون ول کن بابا
از اونجا برو برنگرد تا خونه جای دیگه بگیره
خوب شد اتفاقا
امیدوارم خودش بیاد و بگه بلند شین از اینجا
شماهم راحت میشی از این شرایط
چپ چپ رو شما باید نگاه کنید که اون گوش وایستاده حرفای شما رو گوش کرده مرتیکه خاله زنک
خجالتم شوهر شما باید بکشه که فحش داده
چطوری راضیش کنم بخدا اصلا درک نداره تو هفته فقط سه شب میاد خونه بقیه شبا تنها تا صبح میخوابیم مدام تو اون اتاق ک صاحبخونه رو به حیاط خودش کرده سروصدا میاد تا صبح زهرترک میشم این خونه حتی آیفون نداره اینقدر داغونه
