با اجازه از بانو آرتمیس عزیز.
رز عزیزم سلام.
بعضی اوقات یک عدم تعادل در رفتار و یا حتی احساس ما (هر چند مثبت)تبعاتی رو به همراه داره.
شما اگر به فرزند خودت هم زیادی محبت کنی ،بیش از اندازه از سر دلسوزی ،محبت و نگرانی ناشی از اون کنترلش کنی ،رفتار خارج از انتظاری رو دریافت خواهی کرد.
نه تنها از همون فرزند که فرزندان دیگرت هم رفتاری غیر اون چه که شما مورد انتظارت هست، از خودشون نشان خواهند داد،در مقابله با همون عدم تعادل رفتاری و یا احساسی شما.
احساس من این هست که شما یک محبت افراطی و یک وابستگی عاطفی شدید به خانواده خودتون دارین.این رو لازم نیست به زبان بیارید .همسرتون داره اون رو دریافت میکنه.
از طرفی خانواده شما هم یک توجه و محبت خارج از تعادل نسبت به همسرتون دارن،که البته از سر بزرگواری ست،ولی همیشه یک رفتار خوب (افراطی)نتیجه خوب زیادی نمیده و گاهی بر عکس عمل میکنه.
وحالا پیشنهادی که من به شما دارم:
تمرکزت رو از روی خانوادت بردار.نه با حرف که با عمل.خودت رو درگیر کار ،کلاس، بچه ها و...کن.
تمرکزت رو بیار روی خودت و بچه ها.به خودت برس ،با بچه ها بیرون برو :پارک ،پیاده روی،خرید....
تو این مرحله اصلا و ابدا به تغییر روابط با همسرت فکر نکن.عادیه عادی.به خودت برس ،خوش رو باش ،اما بهش توجه زیادی نکن.
حواس خانوادت رو هم به سمت خودشون هدایت کن:پیشنهاد بده یه قسمتی از خونه رو مثلا بازسازی کنن،تغییر دکوراسیون بدن،ببین چی لازم دارن پیشنهاد بده به فکر تهیه اون بیفتند،و....
و یه مقدار روی افزایش عزت نفس خودت و خانوادت به صورت مجزا برنامه ریزی کن.
این روند ممکن هست بیش از یک سال طول بکشه تا همسرت متمایل به تجدید نظر در رفتارش بشه.
اون موقع میتونی خیلی نرم و نامحسوس روابطت با همسرت رو تقویت کنی.
همه چیز باید به مرور سر جای خودش قرار بگیره.
فقط مواظب باش در هیچ کدوم از این موارد افراط و تفریط نداشته باشی.