من خونمو جدا کرده بودم،ب کسی هم ادرس ندادم، طبق توافقی ک داشتیم،لوازم منزل و گرفتم،بعدم رفتم محضر خونه ،گفت در قبال حق طلاق،باید مهریتو ببخشی،من سادگی و اعتماد کردم..بعد از ۱ روز از این قضیه ،روز ۱۶ تیر دیدم دارن زنگ خونمو میزنن،نگا کردم دیدم خودش و داداشاش هستن،ادرسمو نمیدونم چجوری پیدا کردن،اومدن گفتن فلانی میخواد وسایلشو ببره، گفتم توافق کردیم،گفتن اصلا همچین چیزی نبوده،کلا زدن زیر همه چی..خلاصه ۱۷ تیر ۱۴۰۱ روز جمعه اومدن همه ی وسایل خونه رو بردن،همه چی،،حتی اونایی ک مال من بود..ینی لحظه ب لحظه قلبم و شکستن، ینی هر ثانیش خدارو صدا میزدم💔
خدایا ،ای دادرس مظلومان و پناه بی پناهان، ب حق آبروی بنده های با آبروت، ب حق آبروی حضرت فاطمه، خودت حق منو ازشون بگیر.
خودت تقاص هر قطره اشکی ک ریختم و بگیر.
خدایا خودت بهشون نشون بده.
ب حق هرچی ک واست عزیزه، تقاص دل شکستمو بگیر💔
عزیزای دلم برای حال دلم دعا کنین و صلوات بفرستین ک زودتر سرپا شم، دعا کنین بتونم وسایل خونه بخرم.
مامان عزیزم،توام پیش خدا شاهد بودی ک چ کردن با من💔
واسم دعا کن مامانم💔🖤