سلام من ۱۹ سالمه..دو ماه پیش دوست ۴۰ ساله پدرم با خانوادشون اومدن خونمون..منم اونموقع حال خوبی نداشتم شبیه افسرده ها بودم..ولی پسرشون که منو دیده بود خوشش اومده بود ازم حالمو خوب میکرد همیشه بعد یه مدت گفت عاشقم شده قصدش جدیه..خلاصه بعد اینکه برگشتن شهرشون زنگ زدن برای اینکه بیان خاستگاری..تو این دو ماه ما همش با گوشی در ارتباط بودیم بشناسیم همو..خیلی پسر با احساس و صاف صادقیه ولی من خیلی درونگرام شبیه اون نیستم خیلی بهم ثابت کرده واقعا عاشقمه ولی دوس داره منم شبیه اون بروز بدم همیشه فوق العاده حساس و احساسیه چون گذشته سختی هم داشته..ولی میگه قبلا اینو تجربه نکردم با کسی اینطوری نبودم خیلی مغرور بودم غرورمو گذاشتم کنار بخاطرت..تو این دو ماه یه خواسته هایی هم ازم داشت و داره که من قبول کردم ولی الان شک افتاده تو دلم..به مامانم هم گفتم..مثلا میگه که..