منو مادرم از زمین تا اسمون باهم فرق داریم من تو دوران دبیرستان حتی یکی از اعضای مدرسه رو فرستادم جلو تا مادرم راضی بشه من سیبیل هم موبزنم
لطفا نخندین دردم به اندازه کافی زیاد
اصلا نمیزاشت مانتومو کوتاه کنم
با مانتوی بلند گشاد
میرفتم مدرسه
حتی برای خرید ۱کلیپس کلی باهاش صحبت کردم تا اجازه بده بخرم
از سن اول دبیرستان مدام میگفت کسی تورو نمیگریه
به جای این که کمکم کنه پیشرفت کنم مدادم از این حرفا میزد
منم سن پایین بچه
میگفتم ازدواج چی حتما چیز خوبی بزار شوهر کنم راحت بشم
العان هم اصلا رابطه مون خوب نیست
من مثل زنای ۱۰۰ساله می مونم یک ادم افسرده
یک جون ۲۴ ساله که هیچی ازش نمونده
همش میگه چرا ارایش نمیکنی
حتی یک بار میخواست بره بیرون
من رسیدم خونشون
پدرم گفت منو ببره ولی معلوم بود نمی خوادببره دوست نداره دوستاش منو ببینه
حتی وقتی مجبور شد ببره به من گفت بمون تو ماشین تا بیام گفتم باشه
میگه کسی که ارایش نمیکنه مثل اسکولای
ماهی ۱باز میرم خونشون
زیاد زنگ نمیزنم بهش
دلم خیلی پر ازش به نظر شما چه کار کنم