دوقولوان پونزده سالشونه دوتا داداش دارن یکی که شوهر کنه یکیم اون یکی برادرشوهرم یه سال از شوهرم بزرگتره ینی این شوهر من جون میده واسه خواهراش اون دوتام همیشه خدا اویزونن داداش شارژ بخر داداش غذا برامون بکش اویزون میشن برا لج دراوردن همه اینا به کنار تولد شوهرم چند وقت پیش بود یه تبریک خشک و خالی نگفتن حالا امروز تولد برادرشوهرم صدتا استوری گذاشتن داداش ینی یه کوه پشتت و داداشی دوست داریم و هزارتا چیز دیگه آنقدر اعصابم خورد شد گفتم فقط واسه کار تورو میخوام یه تبریک نتونستن بگن به تو