ببینید من 6ساله ازدواج کردم اون اوایل عاشق بچه بودم انقد نشد نشد منم بیخیال شدم الانم با این اوضاع اقتصادی اصلا دلم نمیخواد یه خونه نقلی داریم با یه ماشین همین وکلی قسط
خیلی دکتر رفتم شوهرم هم مشکل داره منم
حالا چندماهه پی اش نیستم بعد عید رفتیم پنج روز موندیم شهر شوهرم اینا مادرشوهرم از اول تا اخر گف که
بیا برو دکتر پیش دکتر خواهر زادم
خواهر زادشم بچه دار نمیشه جرات نداشت به شوهرم بگه هرکاری کرد خودمو زدم به اون راه حتی عید بقیه تعطیلات رو مسافرت بودیم زنگ زد گف بیاین برین دکتر بجای اینکه الکی بگردید 🤕
بعد دیشب همسرم گف اره مامانم زنگ زد گف اومدین تابستون میبرمتون پیش دکتر طبی سنتی خیلیم تعریف کرد من هیچی نگفتم ولی خون خونمو میخوره