از قبل خبر داده و مادرم هم منتظرش مونده و یکساعت بعد دیده نیومده رفته حموم و عروس دقیقا همون تایم رسیده و برادرم درو براش باز کرده نیم ساعت اینا نشسته و دیده که مادرم از حموم نیومد پاشده رفته.ولی مادرم واقعا منظوری نداشته و میگه منتظرش مونده و.... و بعد که از حموم اومده دلخور شده که چرا عروس منتظر نمونده و رفته
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
اگه قرار باشه ب همچین مسائلی واکنش نشون داد که نمیشه
خب مادرتون رفته حموم گناه ک نکرده و اینکه عروستون اگه یکم سیاستمدار باشه اصلا واکنش نشون نمیده
من کساییو تو زندگیم داشتم که یه ثانیه فکر نبودنشون اشکمو در میاورد همون آدما الان واسم فرقی با یه غریبه ندارن فقط میدونم که یه زمانی میشناختمشون؛؛؛واقعی دوسشون داشتم و کلی خاطره باهاشون داشتم ولی دیگه واسم هیچ اهمیتی نداره که کجان و پیش کین و چیکار میکنن و باید اعتراف کنم که دیگه دوسشون ندارم و نیازی هم به بودنشون ندارم؛؛؛؛میخوام بگم زمان بدین؛؛همیشه زمان همه چیزو حل میکنه به مرور؛؛حتی چیزایی که فک میکنین هیچوقت حل نمیشه....