درسته
بنظرم تو ضعف نشون نده یه مدت تو خونه باش جایی نرو
غذات اماده باشه همش
واسه خونوادتم خرج نکن
سمتشم نرو فقط خونه تمیز و غذه اماده باشه
یک هفته اینجوری باش ببسن نتیجه چیه
چون هرچی عذرخواهی کردی انگاب جواب نداده
ای این در وارد شو
چندتا کتاب بگیر بخون تو خونه سرت گرم شه
همیشه جلوش خودتو مشغول نشون بده
چقدر شوهرت رو مخه
هرکس دیگه ای هم بود با اون حالت هجوم میبرد سمت طلاها مقاومت میکرد
اخه شما زیاد واسه خونوادت خرج کردی تو تاپیکات گاهی دیدم میگی خونوادم به شوهرم احترام نمیزارن با اینکه واسشون خرج میکنه قدرشو نمیدونن انگار وظیفشه کمک هاش.
احتمالا شوهرت انتظار داره بابت کمک بهش احترام بزارن
حق هم داره
اسی چندسالته ؟ حس مبکنم‌سنت کمه و سیاست نداری اصلا
اگه اهمیت نمیده پس چرا تو دعوای اون شب که طلاهاتو ندادی کمک به خونوادت رو به رخت کشید؟
تو فعلا به فکر زندگیت باش، من نظر خودمو گفتم عادی باش خونه تمیز و غذا به راه باشه و اینکه خودتو مشغول کن و فعلا خرید نکن
میتونی بجای حرص خورن چندتا فیلم سینمایی خوب ببینی بقیه تایمت هم به خونه و غذا برسی فقط سه چهار ردز اینجوری باش
چون میگی هرچی عذرخواهی و منت کشیدی فایده نداشته باید روشت رو عوض کنی
میشه بپرسم کدوم شهر هستین؟
برای اولین بار‌تو کل عمرم با قاطعیت تمام میگم‌بسیارکارخوبی کرده تاپیکاتو‌خوندم بنا به درخواست خودت که گفته بودی بخونید یعنی شاخام پریده بود. خیلی دوست دارم نحوه ی اشناییتون رو‌بدونم. خدایی ازخانواده ت دوری‌کن ادمای خوبی نیستن
خودت و بزار جاش....اگر ازش کمک میخواستی و اینطور میگفت چیکار میکردی....یکم بهش فرصت بده....زمان میتونه همه چی و حل کنه....تو هم زیاد فعلا پیشش نرو و سرسنگین باش...دیدی عوض نمیشه قشنگ طلاهاتو با یه نامه بزار براش بالای تختش....بنویس اون لحظه که تون طور اومدی و با اون حالت خواستی اینارو بگیری نتونستم خودم و کنترل کنم...ولی همه اینا فدای تار موت...اگر فراموش گردی و گذشتی که بیا دنبالم اگر نه که دیگه نباشم بهتره..... یه مدت خونه مامانت بمون...بنویس زندگی اگر گذشت نباشه فایده ای نداره...
زمان همه چی و حل میکنه
