2777
2789
عنوان

یه جواب محترمانه بهم یاد بدین

| مشاهده متن کامل بحث + 469 بازدید | 39 پست

یا خودتو بزن به درد و این چیزا اگر نزاشتن برگردی بعد به همسرت بگو اثرات رعایت نکردن

خدایمهربونم 💖 مواظب تو دلیم باش خدایا شکررررررت💋خدا جونم مصلحتت با خواسته من یکی باشه الهی آمین🙏❤️

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اصلا نرو بمون پیش شوهرت چرا ما زنا تصمیم شخصی خود رانداریم یه کم اقتدار

زندگیمون جهنم میشه در اون صورت 

تبریک

1
5
10
15
20
25
30
35
40
اَللهُمَّ عجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج                                                        یه صلوات بفرست برای ظهور آقا 
هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه، برید یه چیزی رو بهانه کن برگرد

خوب چی رو؟ میگم اون روز گفتم تولد خواهرمه نزاشتن. اون دفعه گفتم دعوتیم خونه برادرم نزاشتن. یه داستانی منه بیچاره دارم. الان نمیدونم چی بگم . بگم دارم میمیرم هم میگن بمون ما هستیم کاری بهت نداریم . 

من برم اونجا تو اتاق داماداش و دختراشونم میان من هی بخوام برم دستشویی باید مانتو و روسری سر کنم برم . تنها تو اتاق حوصله ام سر میره.شوهرم هم نمیاد پیشم که من چند روز میندازن تو زندان.

فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی  
وای چقد سیریشن  منم شرایطم همینه میرم اونجا مادرشوهرم هی میگه بمونید، شوهرمم شل و ول میمونه م ...

شوهرم دلش نمیاد حق داره. منم اعصابم خورد میشه مامانش میزنه زیر گریه.

فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی  
یا خودتو بزن به درد و این چیزا اگر نزاشتن برگردی بعد به همسرت بگو اثرات رعایت نکردن

شوهرم پنج شنبه رفت سرشون زد. بعد شب من زنگ زدم کلی توضیح که حالم بده مامانش آخرش گفت فردا میای دیگه؟

فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی  
اگه  چیزی ک من از مادرشوهرش فهمیدم درست باشه  جیک ثانیه میره داروخانه میخره میاد🤣🤣🤣🤣🤣 ...

اینم هست😂😂😂😂 منم ی خاطره مشابه تعریف کنم یوق کلید اسرار نشه واست اتفاق بیفته دور ازجون..

هفته ۳۲ بودم بخاطر انزیم کبد خارش شدید و اگزما پوستی گرفتم ک ختم بارداری دادن ولی گفتن اخر هفته ک ۳۳ بشی... مادرشوهرم اصراررررر ک شب یلدا باید بیای حالا منم معذب نمیتونستم دس ب بدنم بزنم بخارونم و اینا لباسایی ک چسبیده بود یهم خیلی سخت بود اینقدم حرص خوردم و از پله های ناجورشون بالا پابین شدم ب اخر هفته نرسیدم و فردا صبش کیسه ابم پاره شد زایمان کردم.. بعد ک گفتم من یچی میدونستم نمیخواستم بیام.. ماددشوهرم میگف ن خوب کار کردی اومدی نگا کن راحت شدی زایمان کردی😂😂

اصلا نرو بمون پیش شوهرت چرا ما زنا تصمیم شخصی خود رانداریم یه کم اقتدار

بحث احترامه. گناه دارن. نمیشه یک طرفه بریم به قاضی. ولی متاسفانه درک ندارن. خدا شاهده اون روز میخواستم بگم ما شبا تو هفته جفتمون خسته ایم فقط یه جمعه میتونیم رابطه داشته باشیم درک کنید. باور کن اینم بگم میگن بیان برین تو اتاق کی با شما کار داره

فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی  
اینم هست😂😂😂😂 منم ی خاطره مشابه تعریف کنم یوق کلید اسرار نشه واست اتفاق بیفته دور ازجون.. هفته ۳ ...

دقیقا همینه. اونام قبول نمیکنن. به خدا شما ها میگین ولی خیلی سخته. تمام آخر هفته هات باید بری. تازه میگن از چهارشنبه بیان تا جمعه شب. بعد اونا کرجن ما تهران. یعنی یه مصیبتی جمعه 11 شب میرسم خونه باید کارای فردا رو کنم. حالا شوهرم کم کرده فقط جمعه صبح میریم تا شب . ولی الان خودم اصلا حوصله ندارم

فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی  

زیادی بهشون فضادادی اختیارزندگیتون افتاده دستشون. ببخشیدااماخوب بودن به معنی احمق بودن ووادادن نیست. دارن ازخوبی شماسواستفاده می کنند.  اگرالان درستش نکنی بااومدن بچه بدترهم‌می شه تازه بچه ات هم بی اعتمادبه نفس بودن وبازیچه دست دیگران بودن روهم ازشمایادمی گیره.

الهی خیرببینی!  
زیادی بهشون فضادادی اختیارزندگیتون افتاده دستشون. ببخشیدااماخوب بودن به معنی احمق بودن ووادادن نیست. ...

حق با تو. خوب چی بگم بفهمن. کلی توضیح میدم. شما بگو این بار چی بگم. نمیشه همه تعطیلات زندگی پیششون باشم. خداشاهده 5 روزه عید 3 روز اونجا بودم. شب قدر اونجا بودم. عید فطر اونجا بودم. هرچی تعطیلات اونجا بودم. شوهرم میگه پدر مادرم هیچی از ما نمیخوان فقط همین سر زدن رو میخوان . تک پسره. ولی خوب دو تا خواهراش نزدیکن همش اونجان. چی کار کنم من شرایط ندارم. به خدا از روی بدجنسی یا ... نیست. واقعا توانایی ندارم

فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی  
خوب چی رو؟ میگم اون روز گفتم تولد خواهرمه نزاشتن. اون دفعه گفتم دعوتیم خونه برادرم نزاشتن. یه داستان ...

همه اینها را بگو به مادرشوهرت 

بگو ببخشید من به خاطر شرایطم باید خونه خودم باشم .

یکبار بیخیال اصرارهاش بشی و حرفت را عملی کنی حله

دانی از زندگی چه میخواهم ....من تو باشم، تو، پای تا سر تو...زندگی گر هزار باره بود...بار دیگر تو، بار دیگر تو...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز