سلام. من کارمندم و باردار. یه کم شرایطم سخت شده و بچه اومده پایین ماه 8 هستم و باید استراحت کنم ولی خوب مرخصی نمیتونم بگیرم و فقط آخر هفته فرصت استراحت دارم. خداشاهدهبا این همه استرس حوصله خونه مامانم هم ندارم. این هفته خونه مادرشوهرم نرفتم و به جاش شوهرم رفت پیششون. هفته دیگه که تعطیلاته میخوام فقط یه روز برم و برگردم ولی متاسفانه مامانش میزنه زیر گریه و میگه بمونید و همینجا بره تو اتاق دراز بکشه و دست به هیچی نزنه ولی پیش ما باشید. من خونه خودم راحت ترم. همیشه میرم میمونم الان حوصله ندارم. چی کار کنم.
فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی
حق با تو. خوب چی بگم بفهمن. کلی توضیح میدم. شما بگو این بار چی بگم. نمیشه همه تعطیلات زندگی پیششون ب ...
ایرادت همینه که توضیح می دی. دلیلی نداره اون هابدونندچرانمی مونید. فقط بگیدکارداریم وقت نداریم همین نصف روزهم که میاییم ازبس برامون عزیزیدوگرنه وقتمون تنگه. بچه دارم شدیدبه استراحت بچه فکرکنیدویاهمبودنتون. من باشم می کنمش ماهی دوبارنصف روز. کافیه دیگه چه خبره مگه شماتشکیل خانواده ندادید؟ من درموردخونه مادرخودم هم همین روال رودارم کسی هم احازه نداره بپرسه چرانمیایی یاچرامی ری. هرقدرهم گریه والتماس کردندفقط تکرارکنیدکه کارداریم مباداتوضیح بدین.
ایرادت همینه که توضیح می دی. دلیلی نداره اون هابدونندچرانمی مونید. فقط بگیدکارداریم وقت نداریم همین ...
حق کامل با حرف شما است. من خونه مامانم راحت بلند میشم. والا زنداداشام هم میرم درک دارن. به نظر خودم هم بهترین تصمیم همینه. باید بگم گریه کنه چی کار کنم خدا خودش شرایط من رو میدونه . باید احساس رو کنار بزارم وگرنه خودم لطمه میبینم
فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی
برای بارداری باید لباس راحت بپوشی و توالت فرنگی استفاده کنی که فقط مال خودتو میتونی استفاده کن ...
متاسفانه متوجه نمشن. من هر شب حمام هم باید برم. من که بدم نمیاد باهاشون باشم . ولی واقعا جون ندارم. الان هم دکتر گفته احتماله زایمانه زودرسه همش میترسم. بیمارستان خودم دم خونه است.
فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی
اون روز از خونشون دخترم رو برده بودم پارک مامانش کلی ناراحت شده بود چرا نموندن رفتن پارک. والا همشون خوبن کاری به ما ندارن. فقط تنها مشکل اینه که توقع دارن من همش اونجا باشم
فاطمه جانم خداروشکر میکنم که هشت ساله من رو به عنوان مامانت قبول کردی