من دو تا خواهر شوهرم دارم یکی بزرگتر یکی کوچکترم
بزرگ تر واقعا عالی و خانوم هستش ولی کوچیکه یه کم اذیت میکنه، بچه خواهرشوهر بزرگ م بیمارستان بستری شده کسی هم نیست کمکش کنه من هم تا اونجا که تونستم کمکش کردم ولی چون تعطیلات هست همه برادرشوهرام و حتی مادرشوهرم رفتن مسافرت.... و تنها ست!!! خواهرشوهر کوچیکم گفت من می خوام برم کمکش و بچه هام رو شما دوساعت نگه دارید شوهرم هم قبول کرد اما این دوساعت شد پنج ساعت و نزدیک افطار بود ما گفتیم افطار بیا گفت نه چون فطریه میفته بعدش میام 
ما هم قرار بود بعد افطار ی کم بریم بریم با همسرم چون شوهرم بعد دوهفته تازه ازماموریت اومده بود.... اما ایشون با همسرشان رفتن رستوران و حدود ساعت ۹ و نیم که گفته بودیم می خواهیم بریم تازه اومد خونه مون