بیایید هر چی میخواهید بهم بگید چون حقمه. نتونستم با بارداریم کنار بیام. دیروز سقطش کردم. مادرم شیرش رو حلال نکرد. و بقیه سرزنشم میکنن. خودمم مثل روانی هام. بغض و خفگی نابودم کرده کاش بمیرم. دیگه دلمم باحال دخترام نمیسوزه. نمیخام زنده باشم. این همه بچه رو میخام چیکار. خدا غضبم کرده فرت وفرت حامله میشم برا. آرامش دلم دعا کنید شرایط سختی دارم. خودمم و بچه هام طرد شده ایم از طرف خونواده شوهرم. پانزده سال. رابطه نداریم اگه عقل الان داشتم نباید یه بچه میاوردم کل زندگیم اشتباه. بر خلاف خونواده ها ازدواج کردیم. نمیدونم تا کی باید تاوان پس بدم این همه بی مهری و بی محبتی.