والا من مادرشوهرم دوتا برادرزاده کوچولو داره . پدر مادر بچه ها دونفری رفته بودن یه شهر دیگه یه هفته بچه هارو سپرده بودن دست خواهر مادرشوهرم .
مادرشوهر من میدید خواهرش اذیت میشه بچه ها رو یه روز اورد پیش من . صبح تا شب خونه رو شبیه ویرانه کرده بودن . همه جای خونه اثر انگشت داشتن . انقددررررر سروصدا و شیطونی کردن. مادرشوهرم شب بردشون صبح زنگ زد درو بزن بچه هارو بفرستم بالا . گفتم برشون گردون . من نمیتونم نگهدارم . مگه به من سپردن بچه هاشونو؟
به خدا یه هفته جنگ اعصاب راه انداخت تو خونه ی ما