2777
2789

ی سوتی دیگه از خواهر زاده دیگم بگم 😅 :خونه بابا بزرگم مهمونی بودیم از صبح سرپا بودیم و خسته شده بودیم  تو اتاق خواب سفره پهن کردیم با زنموم و پسرش ک 5سال ازم بزرگتره و اینکه زنموم به کسی رو نمیده من و مامانم نشستیم غذا خوردیم منم17سالم بود  مامانم غذاش تموم شد ی گوشه سفره رو کنار زد همونجا دراز کشید گفت ببخشید دیگه خیلی خسته شدم حسین جان توهم جای داداشمی  منم مثه قاشق نشسته پریدم وسط گفتم  عه داداش چیه بگو بجای پسرمی یا بگو بجای دامادمی😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂ی لحظه هنگ کردم گفتم عه میگم دامادمه😅😅😅داشتم تو ذهنم دنبال کلمه میگشتم ک مامانم نجاتم داد گفت پاشو گمشو سفره رو جمع کن پاشدم مثه فشنگ چندتا تیکه از سر سفره برداشتم دوتا پا داشتم دوتا هم قرض گرفتم بدو بدو رفتم بیرون 😂😂😂😂😂😂😂😂



#سوتی و #تجربه هاتونو بفرستید😍


💞هــمسرانہ💞

@Hamsarune

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خونه عمه مهمون بودیم دخترای جوون نشسته بودیم به تعریف خاطره دبیرستان:

خاطره مال7سال پیشه ما همیشه سالن نمازخانه بودیم ، کلاس مام همه صف اول نماز، نماز اول ودوم رو حاجی خوند و یکی از بچه ها سریع پاشد رفت کلاس

ماهم راه افتادیم تارسیدیم کلاس صدای قهقهه رفت هوا🤣 🤣 🤣نگو اون خانوم دقیقا پشت حاج آقا بوده حاجی سراز سجاده برداشته باماتحت گرام فرود اومده برسر ایشون💫😵

دیگه تا آخرسال صف اول نماز نشست کل دبیرستان هم فهمیدن😬😬همه هم بعد اون یه مترازحاجی فاصله میگرفتن آبرو کلاس مام به باد فنا رفت😅😅

جالب اینجاس کل مدرسه رو حاج آقا کراش داشتن.

ماشالا ماشالا ....قامت رشید   درشت اندام صدامحشر....فقط حیف بود عین برادر😂


داستان دختر عمه بزرگه:

دوران دبیرستان بود با اکیپمون تو تریپ نماز بودیم 😇😇اون زمان همیشه نماز خونه پره پر بود

سر صف نماز بودیم وسطای نماز بودیم که یکی داد زد سوسک 😱😱💣💥💥

فقط دختربود جیغ میزد🗣 کل نمازخونه آشوب شد پنج ثانیه نشد همه فرار کردن💃💃

یه نماز خونه موندویه حاج آقا که بزور خودشواز خنده نگه داشته بود😫😂


همه ریخته بودیم حیاط حاج آقام عین لبو داشت از وسط دخترا عبور میکرد مام بدترازحاجی سرخ وسفید میشدیم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣


#سوتی و #تجربه هاتونو بفرستید😍


💞هــمسرانہ💞

@Hamsarune

سلام عزیزان ❤️سوتی واسه خواهر زادمه:میخواستم اخرسالی  با صاحب کارم خدا حافظی کنم گفت خداحافظ سال خوبی داشته باشین در کنار پدر و مادر منم جو گیر یدفه گفتم مرسی  سایتون بالا سرتون باشه 😂😂😂😂😂 گفتم خداحافظ و در رفتم🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️مثلا خواستم بگم سایه شما هم رو سره بچه هاتون باشه🤪🤪🤪😂😂😂😂😂


#سوتی و #تجربه هاتونو بفرستید😍


💞هــمسرانہ💞

@Hamsarune

اقا ما یروز مهمون داشتیم عمه و عموم اینا عمم دوتا بچه داره ک از من دوسال بزرگترن ،عموم هم مجرده باما همبازیه☺️

خلاصه سرتونو درد نیارم

اینا ک اومده بودن عمو پیش همه هی بهم میگف موش و کوچولو و بهم توجه نمیکردو فقط ب اون دوتا حسودیم میشد😢

وقتی داشتیم شام میخوردیم 😂نمکدونه عمورو برداشتم پاشیدم بعد سرشو شل کردم گزاشتم جلوش اقا چشتون روز بد نبینه 😂😂برداشت ک ب غذاش نمک بزنه کل نمک ریخت تو بشقابش😂😂غذاشو دیگ نخورد خجالت کشید دوباره غذا بکشه😂😂


یکی دوساعت بعد ک میخواستن برم قبلش رفتم تو و کف کفشای سه تاشون چسب دوقلو ریختم 😂😂😂وقت رفتن داشتن گریه میکردن دیگ از اون ب بعد منو خیلی دوس دارن




#سوتی و #تجربه هاتونو بفرستید😍


💞هــمسرانہ💞

@Hamsarune

ی روز رفتیم خونه پدربزرگم اینا بعد خونه داییم اینام همونجاس....

پسرداییم دوچرخشو اورد و هی اصرار به زنداییم که بیا بشین روش تا خونه با دوچرخه برو....

حالا زنداییم یه چی حدو 90 کیلو وزنش ....نشست رو دوچرخه ...این اولین رکابو که زد تعادلشو از دست داد افتاد تو یه چاله ی بزرگ اما کم عمق ک اونجابود‌...

ما دیگه نفهمیدیم چی شد فقط دوتا پا دیدیم رو هوا ک  دارن فوش میدن به پسرداییم ... دیگه رفتیم با هر ضرب و زوری بود درش اوردیم از چاله و پسر خالمم یه پس گردنی نوش جان کرد و حسابی به زنداییم خندیدم



#سوتی و #تجربه هاتونو بفرستید😍


💞هــمسرانہ💞

@Hamsarune

یه روز ک کل فامیل خونه ی پدربزرگم دور هم جمع شده بودیم مادر بزرگم رو به روی همه یه بسته پد بهداشتی برداشت و اورد جلو پدربزرگم بهش میگفت بازش کن آخه فکر کرده بود دستمال کاغذیه😂

یهو همه زدیم زیر خنده

شوهر خالم به خالم میگفت پاشو برو مادرتو جمعش کن🤣🤣

منو دخترداییم انقدر خندیده بودیم افتاده بودیم رو زمین🤣🤣


#سوتی و #تجربه هاتونو بفرستید😍


💞هــمسرانہ💞

@Hamsarune

جونم براتون بگه من امروز عجله داشتم سوار تاکسی شدم گفتم آقا فقط زود برو دیرم شده،این بنده خدا گف خانم کجا برم🧐 منم تو این دنیا نبودم😂 گفتم من میرم خونه شما ☺️ گفت جااااانم😳

گفتم نهههه یعنی چیزه میرم تو چیز🤣🤦🏻‍♀ وااااای وای بنده خدا هر لحظه چشاش گردتر میشد 😂🤦🏻‍♀

تااااازه مغزم یاری کرد تو میری کتاب فروشی😂 وقتی مسیرمو گفتم میخواستم پیاده شم جوری نگام میکرد یعنی خدا شفات بده😂😂😂

قیافه من😅

قیافه راننده تاکسی😑😶

تازه میگفت میخواین کرایه ندین😂😆




#سوتی و #تجربه هاتونو بفرستید😍


💞هــمسرانہ💞

@Hamsarune

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792