(دوستم امروز اومده عیددیدنی برام درد دل کرده من نمیدونم چه راهنمایی بهش بکنم شما بگید) از زبان دوستم
منو شوهرم تو دانشگاه عاشق هم شدیم اونا خیلی پولدار بودن ما زیر معمولی،شوهرم ۵ تا برادر داره و یه خواهر و آخرین بچه هست
خانواده ی من از اول راضی بودن چون هم شخصیت و هم وضع مالی خانواده شوهرم عالی بود
خانواده همسرم اومدن خواستگاری ولی شرط گذاشتن اگه پسرمونو برای خودش میخوای مهریه در حد وسعش بگیر چون ما هیچ حمایتی ازش نمیکنیم همسرمم گفت در وسع من ۵ سکه هست و من قبول کردم
خانوادش بی احترامی نکردن فقط گفتن ما با این ازدواج مخالفیم و حمایتی نمیکنیم علتشم گفتن تفاوت فرهنگی ،گفتن پسر ما و تو توی شرایط متفاوتی بزرگ شدین و این ازدواج از پایه و اساس غلطه
ولی چون هردو همو میخواین دیگه پس خود دانید
اون روز گفتن جهیزیه به عهده شماست در وسع خودتون تهیه کنید و ماهم یک خونه به پسرمون میدیم به عنوان هدیه ازدواج
عقد با شماست هر طور مایلید برگزار کنید عروسی با ماست هرطور صلاح بدونیم برگذار میکنیم و هر خواسته ای بیشتر از چیزی که ما داریم انجام میدیم اگه داری پسرمون باید برات انجام بده از ما توقعی نداشته باش مثلاً ما میخواهیم فلان هتل عروسی بگیریم تو اگه هر هتل دیگه ای میخوای مشکلی نیست ولی پسرم باید برات تهیه کنه
الان میفهمم پدرشوهرم چون تاجر بود چقد زرنگ بود و انگار معامله کرده بود و خانواده ساده من هم خوشحال بودیمو نفهمیدیم چه شده
دارم تایپ میکنم بقیشو