2777
2789

ما ک هر سری عید میخوایم جایی بریم اینا بهمون وصل هستن چیکار کنم؟مادرم یزد هست خونه فامیلاشونم یزده هر سال با ما میان و زهر مار میشه اون عید بعد چند بار شمال رفتیم خواهرشوهرم با ما اومده و خرجشو ما دادیم تو ماشینم عقب پسرم ۶ سالشه هست اون میشینه عمش میخوابه .یعنی ما جایی میریم آرامش نداریم تقصیر شوهرمم هست ک پیش پیش ب اینا میگه .بارها گفتم میگه چی میشه ؟میگم اگه چیزی نمیشه یبار من خانوادمو میارم ببریم شمال،مشهد.خلاصه الانم میخوایم مشهد بریم بعد سالها دلم بدجوری امام رضا رو میخواد .به شوهرم گفتم ۱۲ ساعت راهه بچه عقب راهت میخوابه یا خودمون خسته شدیم تنها بریم.دیدم ب مامانش زنگ زده ک ما میریم مشهد.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه همه جا بستگی داره بخوایم کجا بریم 

تیکر یکسالگی پرنسس مامان💜دخترم روشنی نور دوچشمان منی ❤❤بهترین هدیه از جانب یزدان منی ❤❤نمیرود از سرم نگاه زیبای تو ❤❤ تو بهترین هدیه دنیای منی ❤❤ عشق مامان مامان عاشقته ❤❤من یک مادرم هیچ کس مرامجبور به مادری نکرد من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی,که گاه از خودگذشتگی نامیده میشودتا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشدمن نه بهشت میخواهم نه اسمان و نه زمین بهشت من زمین من و زندگیم نفس های ارام کودکی توست که در اغوشم رویای پروانه ارزوهایت رامیبینیمن مادرم ,همانی که خالقم ذره ای از عظمتش را به من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شدنش را من هیچ نمی خواهم هیچ هیچ روزی به من تعلق نداردهمه روزها ساعت هاو ثانیه های من تویی ومن دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است بر تو وهیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من با اختیار به عشق تو را به این دنیا خوانده ام…
اگه مامانش گفت میاد باهاتون بهونه بیار نرو مشهد به لج اون هم شده نرو من اگه بودم اینکارو میکردم🙄

منم دقیقاااااااااااااااااااااااااااااا همین کارو میکردم

کار خوبو خدا میکنه ک با هیچکی حرف نمیزنه!💜💔

خانواده شوهر منم با سختی راه مشکلی ندارن میومدن باهامون ک من ب شوهرم گفتم‌من راحتیم برام‌مهمه و مسافرت برای استراحت منه

ک میرفتیم خانوادش ز میزدن ک زنت نذاشته

دعا کنید زندگیمون خوب شه😔

مادرش هنوز نگفته میام؟ تو زودتر به مادرت و اگه شد یکی دو نفر دیگه زنگ بزن بیان.

در بدترین ما آنقدر خوبی و در بهترین ما آنقدر بدی هست که هیچکس نمی‌تواند از دیگری عیب‌جویی کند.

خیر با ما نمیان میگن خودتون برید ماشینتون جا نداره دوس ندارن مزاحم ما باشن .خانواده شوهرم هرجا میرن خودشون میرن ما همراهشون نمیریم 

در حسرت دیدار پدری ب سر میبرم ک آخرین بار دستش توی دستم بود ولبخند روی لبش خشک شد ومنو تنها گذاشت .از وقتی رفت منم خندیدن رو فراموش کردم میشه برای شادی روحش ی صلوات بفرستی.سپاسگزارم

منم خوشم نمیاد.. 

دوست دارم مثلا چند بار خودمون بریم، یه بار هم اونا با ما بیان.. 

نه اینکه وظیفه بشه هر وقت جایی میریم بهشون بگیم . چون اکه یه بار نگی بهشون برمیخوره اون وقت... 

فرزندم این روزها خانه را به عشق آمدن تو جارو میکنم که شاید انتظار هشت ساله من هم تمام شود و تو از راه برسی.. بیایی و خانه ای که از صبح تا شب پر از تنهایی و سکوت است را پر کنی از شادی و نشاط.. برای بی خوابی های مادرانه دلم تنگ شده است... برای گریه های شبانه ات دلم تنگ شده است.. کاش بودی و هر روز تو را در آغوش می کشیدم.. کاش بودی و بعد از مرتب کردن خانه درست زمانی که میخواستم چای داغ بخورم و خستگی در کنم، تمام اسباب بازی هایت را به زمین میریختی و غرق دنیای کودکانه خود می شدی.. کاش بودی و داد و فریاد و خوشحالی میکردی و نمی‌گذاشتی صدای خنده کودک همسایه در خانه ما پر شود و بغضی فرو خورده فوران کند و بی امان شروع به باریدن کند.آری فرزندم.. این روزها همه چیز خوب است ولی تو نیستی و مادر بی صبرانه چشم انتظار این است که روزی بیایی و به زندگی او رنگ و بوی خوشبختی را بدهی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز