نمیدونم طالع نحس عنوان خوبیه یانه..میخام از ی زندگی
بر اتون بگم ک ندونین کیه بهتره...ولی متاسفانه داستان واقعیه وازاردهنده شاید...
ی پسر مهندس(ک اابته هنرای دیگم داره حالامیگیم بعدا) برااینکه ازی دخترپزشک خوشش میومده خودشوجای راننده سرویس جامیزنه...قراربوده ۲ تومن توماه بهش حقوق بدن اماچون پسره اصن راننده نبوده پوله براش اهمیت نداشته همه رو برای کل پرسنل بهداشت وکادردرمان هرروزخوراکی میخرید..تااینکه بلاخره دختره شک میکنه چرااین پسره انقدخرج میکنه و براش خوراکی و کادومیخره..اون واقا رانندهس؟
خب
خب
بلاخره اشنامیشن.اماپدردختره ب شدت مخالف بود بخاطرشغل پسره و اینکه پسره بدهکاری بالااورده بود...گذشت اینا متاسفانه مدام جروبحث زیادداشتن.کم کم جفتی بی پول شدن.پسره ازخورش باکمک دوستاش ی کافی شاپ داشت ک متاسفانه ورشسکت شدو😏پسره بیکارشدافسرده شده بودومدام بادختره دعوا
تااینکه دختره تصمیم میگیره ب خاطرشرایط زندگیشون بره جنوب کشوروکارکنه (چون هنوزفعلادوستن وازطرفی کمک خونوده دحتره روندارن) ...میره و ی ماه کارکردک بوترین اتفاق زندگیش افتاد
پسره ۰بادوستاش رفته بودبیرون افسرده بودمیخاس حالوهواش عوص شه اما همش حس میکنه قلبش دردمیکنه میبرن کلیلینک میگه اره درشرف سکته ای😔 اینام باورنمیکنن میرن بیمارستان سانترقلب..اونجام شلوع بوده میحاستن الکی بفرستنش بره ک یهو پسره ارست میکنه و ......
باورش سخته اماگویا قبلارگ اصلی قلب LADگرفته و متوجه مشدن و اون پسرم ب شدت سیگاری بودولایف استایل بدی داشت
هستیننننن
باشه هروقت کسی بودبقیشومیگم
پسره ارست میکنه .....دختره ز میزنا ب گوشی پسره دوستاش میگن: دوستت مرد..😢اینم دادوبیدادفک میکنه سرکاریه زمیزنه ب دوست خودش ک پزشک بوده میگه بروببین دوس پسرم چش شده (چون خوددختره جنوب بوده) و اونااحیاش میکنن هم cPRهم متاسفانه شوک برمیگزده خداروشکرچون توی خودبیمارستان قلب بوده وخدا خ دوسش داشته و بهش رحم کرده..اینم بگم ک ایشون دوباردیگه م احیامیشن و زنده مبمونن(متاسفانه بیشترازاین نمیتونم توصیح بدم چون موردنادریه و اگه کسی توسایت باشه سریع اقاپسرومیشناسه دختره روهم میشناسه
و امابدماجرا بخاطر چندنوبت شوک و اون هیپوکسی(اکسیژن ب مغز نرسه)پسره همزمان باMi(سکته قلبی)دچترسگته مغزی)cva(میشه....ینی قدرت تکلمشوازدست داددست راستش بی حس شدو نمیتونست چیزی بنویسه ن ح بزنه
اون دوتا خ بدهی بابت شغل قبل پسره ک ورشکست شده بودپسره و همچنین وام دختره داشتن....دختره مجبورشدتوجنوب گارکنم اماهرماه بره ب شهری ک پسرتوش بودسربزنه..اوایل همومیدیدن فقط اشک میریختن...اون دوتادیوونه هم بودن باهمه جروبحثهاعاشق هم بودن...دختره تحمل نداشت عشقشو اونجورببینه
